برخی از نويسندگان مسيحی، قصد دارند از هر راه معقول و غیرمعقولی ثابت كنند كه مسيحيت هيچ مشكلی ندارد، مثلاً كتابی نوشتهاند كه ادعا میکنند به اشكالات مسلمانان عليه مسيحيت پاسخ دادهاند!
يكی از سؤالاتی كه خود مسيحيان پرسيده! و خود جواب دادهاند اين است: «تحريف شدن كتاب مقدس يكی از بزرگترین مسائلی است كه مسلمانان مطرح میکنند، اما هیچگاه دليل قانعکنندهای برای آن مطرح نمیکنند، تاريخ تحريف را بيان نکردهاند و نمیگویند كه توسط چه كسی و به چه دليلی تحریفشده است.»[1] آنها بعد از طرح اين سؤال، جوابهایی هم گفتهاند، اما فعلاً تنها اصل اين سؤال را بررسی میکنیم.
اولاً تحريف كتاب مسيحيان، بزرگترین مسئله مسلمين نبوده و نيست. زيرا اشكالات و تناقضات اين كتاب، آنقدر زياد است كه کاملاً نشان میدهد اين كتاب، اصلاً آسمانی نيست تا تحریفشده باشد و هیچگاه هيچ مسلمانی نگفته است كتاب كنونی مسيحيان، آسمانی است. و ثانیاٌ مقصود ما از تحريف تورات و انجيل اين است كه اصل تورات و انجيلی كه نزد حضرت موسی و عيسی بود و از سوی خداوند به آنها وحیشده بود، اكنون وجود ندارد.
همچنین با توجه به اینکه عهد قدیم در مدّت پانزده قرن یا بیشتر تألیف یافته، نسخههای اصلی آن در دست نيست، نویسندگان بیشتر کتابهای آن و نسخهنویسان آن مجهولاند؛ و زمان نوشته شدن آنها هم روشن نیست؛ آیا میتوان گفت که نویسندگان و مترجمين این کتابها به دور از خطا و اشتباه بودهاند؟![2] ويل دورانت در این باره چنین مینويسد: «اينكه آن اسفار چگونه و چه وقت و كجا نوشتهشده سؤالى است كه پرسيدن آن عيبى ندارد و سبب آن شده كه پنجاه هزار جلد كتاب دراینباره نوشته شود و البته جوابى هم در مقابل نخواهند داشت.»[3]
دلايل فراوان ديگری هم وجود دارد كه ثابت میشود كتاب مسيحيان، آنطور كه خودشان ادعا میکنند نيست و سرشار از خطا و خرافات است، اين موارد هم فقط برای رد ادعای مسیحیان بود كه «مسلمين هيچ دليلی بر تحريف كتاب مقدس ندارند»!
در سال ۱۹۰۶، در ایالات متحدۀ آمريکا نهضتی پدید آمد، تحت عنوان "نهضت پنطیکاستی" که تأکید داشت ایمانداران بعد از نجات، باید به زبانها صحبت کنند تا معلوم شود که نجات يافتهاند. مسیحیان تبشیری پنطیکاستی در سال ۱۹۱۴، شورایی تشکیل دادند و در یکی از کنفرانسهای این شورا، در حدود همان سال، یکی از شبانان پنطیکاستی به نام جان شیپی (John Scheppe)، ادعا کرد که از خدا مکاشفهای دریافت کرده که بر اساس آن، تعمید آب باید تنها به نام عیسی انجام شود، نه به نام پدر، پسر و روحالقدس.
این تعلیم ابداعی ، مانند تعلیم سایر فرقههای انحرافی، صرفاً بر پایۀ مکاشفهای ذهنی وخیالی شکل گرفت. هنگامی که پیروان این نهضت جدید رو به فزونی گذاشت، شکافی در کلیساهای تبشیری پدید آمد که موجب گردید این کلیسا در سال ۱۹۱۶، این عقیده را محکوم سازد و حدود ۱۵۰ نفر از شبانان را اخراج کند.
پیروان جان شیپی برای خود شورایی تشکیل دادند که در سال ۱۹۴۵ منجر به شکلگیری "کلیسای متحد پنطیکاستی" گردید (United Pentecostal Church). این فرقه به نام "پنطیکاستیهای یگانهباور" نیز معروف هستند.
امروزه نیز چنین واعظانی در مسیحیت تبشیری کم نیستند و مرتب در شبکه های ماهواره ای تبشیری اعلام میکنند که خدا به ایشان چنین یا چنان گفته است که علاوه بر اینکه با کتاب مقدس هماهنگ نیست تناقض عمیقی با آموزه های مسیحیت دارد .
این افراد سود جو، عدهای را بهدنبال خود میکِشند و بر اساس اهداف نامشروع ، افراد ساده لوح را به مسیحیت تبشیری جذب می نمایند و طبق برنامه ریزی های انجام شده از حضور فکری و فیزیکی افراد استفاده لازم را می برند .
حال آنکه برای مسیحیان راستین، تنها یک مرجع معتبر برای ایمان و عمل وجود دارد که همانا کتاب مقدس است. هر تعلیمی که خارج از این کتاب باشد، برای مسیحیان قابل پذیرش نیست.
یکی از معضلهای قرون گذشته تاکنون خصوصا از انقلاب صنعتی به بعد مسئله "کودکان کار" بوده است.
تاریخ نشان داده بیشترین ظلمها و خشونتها نسبت به این گروه سنی توسط کشورهای غربی پیروی مسیحیت صورت گرفته است و در مواردی کلیساها از متهمان ردیف اول این جنایت به حساب میآیند.
گروهی که علیالقاعده باید در فکر سرگرمی با وسایل بازی یا درس خواندن باشند، در مقاطعی از تاریخ اروپا به کارهای سخت گمارده شدند و مدعیان حقوق بشر سرافکندگی دیگری در کارنامه خود به ثبت رساندند.
"انگلیس" از اصلیترین کشورهای نقضکننده حقوق کودکان به شمار میرود؛ چرا که با تابلوی حمایت از کودکان فقیر و بیسرپرست در زمان "الیزابت"، قانونی را به تصویب رساندند که نوباوگان به نیروهای کار تبدیل شدند.
این قانون که بهعنوان "قانون فقرا" شناخته میشد، موجب شد کودکان خردسال کمتر از نه سال حتی در سن چهار و پنج ساله، در شرایطی سخت و رقتبار شانزده ساعت در روز یعنی چهار ساعت بیشتر از بزرگسالان کار کنند.
در این بین نباید نقش کلیسا در این جنایت تاریخی فراموش شود؛ چرا که بر اساس قانون، کودک در اختیار کلیسای محل قرار میگرفت و مقامهای کلیسا با سوءاستفاده از این قانون که کار کودکان را مجاز میدانست، آنها را به هر خریداری میسپردند.
با توجه به اینکه صاحبان صنایع و کارخانههای بزرگ نیاز به نیروی کار ارزانقیمت داشتند، به مانند کالایی کودکان را به خدمت میگرفتند نتیجه این کار جنایات اخلاقی بی شماری شد که بی شک کلیسا نیز در آن سهیم است
شبکههای ماهوارهای مسیحی در کنار کلیساهای مسیحی و سازمانهای تبشیری از اصلیترین ابزارهای تبلیغ مسیحیت صهیونیستی در جهان هستند.
مسیحیتی که در این رسانهها به عموم عرضه میشود، اما با مسیحیت راستین و واقعی که دینداران حقیقی میشناسند، فاصله زیادی دارد.
یکی از موارد تعارض عملکرد مسیحیان تبشیری با دستورهای کتاب مقدس در مسأله "حجاب" خودنمایی میکند؛ تا آنجا که در عمل هیچ تقید و پایبندی به این مسأله مهم دیده نمیشود.
با وجود تأکیدهای زیاد بر حفظ حجاب در کتاب مقدس، مجریان زن برنامههای شبکههای ماهوارهای مسیحی بدون رعایت کمترین حجاب و پوششی به روی صحنه میروند و حتی با شدیدترین الفاظ به حجاب حمله میکنند.
درواقع فرقه مسیحیت صهیونیستی با پشت پا زدن به همه مبانی مسیحیت، نه تنها حجاب زنان را اجباری نمیداند، بلکه با تفسیرها و تأویلهای متعدد از کتاب مقدس، "ترویج بدحجابی و بیبندوباری" را لازمه جذب افراد به مسیحیت میداند.
البته این هنجارشکنی تنها به برنامههای ماهوارهای مسیحی ختم نمیشود و کلیساهای وابسته به فرقه مسیحیت تبشیری و صهیونیستی، خودشان مروجان بیبندوباری و بیحجابی هستند.
گریز از حجاب و شیوع بدپوششی در مسیحیت در حالی است که در این دین، موضوع پوشش اهمیت زیادی داشته و زنان معتقد به حضرت مسیح(ع)، میکوشیدند مانند حضرت مریم موی خود را بپوشانند و با حجاب وارد جامعه شوند.
اگر بخواهیم حقیقت ماجرا را ملموستر بیان کنیم، باید بگوییم اصولا به خاطر ترویج بیحجابی و روابط خارج از عرف در فرقه مسیحیت تبشیری است که عدهای لاابالی به سمت این فرقه گرایش پیدا میکنند
ضربالمثل معروفی است که میگوید: "حرمت امامزاده با متولیاش هست" و در واقع مسئول و مدیر یک مجموعه یا گروه و در مورد یک دین، "مبلّغان و روحانیون" مسئولیت پاسداری از قداست آن را بر عهده دارند.
در مورد فرقه مسیحیت تبشیری که شوربختانه خود را بهعنوان بخشی از دین آسمانی مسیحیت معرفی میکند، اما عملکرد مبلغین فرقه نه تنها از این محدوده مراقبت نمیکند، بلکه بر عکس موجبات رنجش خاطر افراد را هم فراهم آورده و در مواردی واکنشهای نامناسبی را در پی داشته است.
بهعنوان مثال، یکی از کاربران شبکه اجتماعی فیسبوک، مطلبی در رابطه با پاره کردن کتاب مقدس توسط یکی از مسیحیان و انتشار عکسهای آن در اینستاگرام در "اعتراض به عملکرد کشیشان مسیحی" را منتشر کرده است که در نوع خود، شگفتی و تعجب خواننده را رقم میزند.
هرچند واکنشهای متفاوتی به انتشار این عکسها ابراز شده، اما مهم این است که چرا باید فردی که خود را پیرو دین مسیحیت میداند، به کتاب مقدس آن توهین کند؟
یک کاربر مسیحی نوشته است: "شایدم حق داشته بعضى وقتها جون آدم به لبش میرسه، البته با کار این شخص موافق نیستم، چون ما دیدمون به خداونده، میتونه ارتباطشو باهاشون قطع کنه، بدون کشیش و کلیسا میشه زندگى کرد ولى بدون خداوند و کتاب مقدس هرگز."
فرد دیگری گفته: "خیلی از این شبانها رو آدم نو ایمان به عنوان الگو نگاه میکنه، اون وقت چنان زخمیت میکنن که دیگه ندونی کجا بری و به کی پناه ببری، گاهی چنان زخمیت میکنن که میگی، نکنه بازم بازی این دنیا رو خوردی."
همچنانکه از مضمون نظرات مرتبط با این مطلب فهمیده میشود، میتوان عامل اصلی چنین اقدام هنجارشکنانهای را "مسئولیتگریزی" و "بیمبالاتی بزرگان فرقه مسیحیت" دانست؛ چرا که اگر آنها با نام یک دین در حال فعالیت هستند، حتما باید به لوازم مراقبت از حریم آن نیز پایبند باشند، که متأسفانه این چنین نیست.
به تحقیق روشن شده که تنها موضوعی که در نظر عضویابان و تبلیغاتچیهای فرقه مسیحیت صهیونیستی اولویت دارد، جذب عضو به هر قیمتی است؛ حتی اگر در این پروسه توهینهای متعددی به سایر ادیان صورت بگیرد و یا به مقدسات خود مسیحیت هم بیاحترامی شود، هیچ اهمیت و حساسیتی ندارد.
پرواضح است که نتیجه چنین تفکری، پاره کردن کتاب مقدس توسط افرادی میشود که با امیدهای واهی به فرقه مسیحیت صهیونیستی روی آورده و با دیدن سراب آرزوهای وعده داده شده، اکنون به بیحرمتی به نوشتههای مقدسترین کتاب مسیحیان دست میزنند.
نکته دیگری که در این حرمتشکنی باید مطمح نظر قرار بگیرد، "خاموش کردن هر گونه انتقاد" در مسیحیت است. در این راستا بزرگان فرقه مسیحیت تبشیری و صهیونیستی با دستاویز قرار دادن جملهای از کتاب مقدس، هر گونه انتقاد را مصداق "داوری و قضاوت" دانسته و آن را در حیطه اختیارات خدا میدانند.
بهعنوان یک نتیجه میتوان گفت، هنگامی که انتقادهای آرام و بدون خشونت در نطفه خفه شد، باقیماندههای آن مانند یک خاکستر زیر آتش عمل کرده و روزی بروز و نمود خود را به این صورت نمایش میدهند.
اضافه میشود، حتما هر مسلمانی چنین عملی را از طرف هرکس تقبیح میکند و مسلمانان اهانت به ارزشهای دین آسمانی مسیحیت را برنمیتابند، اما به مانند همیشه حساب مسیحیت واقعی از مسیحینماهای سودجو-که هر لحظه به لباسی در میآیند- جدا است.
بیشتر مخاطبان فعالیتهای تبشیری را میتوان چنین دسته بندی کرد:
افراد سست عقیده و غیر ملتزم به شریعت
این افراد از آنجا که با پذیرش آیین مسیحیت ـ آن هم اغلب از نوع پروتستان ـ که دارای الزامات و تععهدات دینی ناچیزی بوده و مملو از تساهل و تسامح است، برای رخوت و بیمسئولیتی خود، نسخه مناسبی یافته و ضمن ادعای دینداری، خود را از قیود و تعهدات دین اسلام رها می کنند. مبشران نیز با کمترین هزینه و صرف انرژی، آمار کمی خود را افزایش می دهند.
روشنفکری
مبشران، اغلب از حربه «ژست روشنفکری» استفاده نموده و برخی دانشجویان دارای باورهای ضعیف و فاقد آگاهی های کافی در عرصه دینی را مخاطب تبشیرهای خود قرار می دهند.
افراد دارای نابسامانیهای خانوادگی، به ویژه دختران فراری
این طیف از افراد، به ویژه در میان نوجوانان و جوانان، دچار خلأهای عاطفی بوده و مسیحیت تبشیری با تمرکز بر روی بحث «محبت خداوند» نسخهای موهوم برای کاستیهای عاطفی و روانی آنان میپیچد. همین مسئله موجب شده که در پارک ها و محل هایی که افراد دارای مشکل برای کسب آرمنش به آنجا مراجعه می کنند، حضور مبشران مسیحی و تبلیغ چهره به چهره و محبت آمیز آنان پر رنگ باشد.
مخالفان سیاسی
بهره گیری مبشران از اختلاف سلایق و مشی های سیاسی افراد با مسیر حرکت نظام و ثبت برخی ناکارآمدیهای احتمالی و نابسامانی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و پاره ای از تضییع حقوقه ا و رفتارهای احتمالی اشتباه از سوی برخی مدیران و کارگزاران، به نام اسلام، این امکان را به مبلغان مسیحی می دهد که مدعی شوند مسیحیت، نسخه ای بی بدیل و بی عیب و نقص برای اداره جامعه خواهد بود. آنان با استفاده از خلأ آگاهی ها و اطلاعات ناکافی در مخاطب و پیوند زدن برخی پیشرفت های ظاهری غرب با مسیحیت، سرابی وهمی را در ذهن فرد تصویر می کنند که در آن خبری از مشکلات موجود نخواهد بود!
افراد دارای عقده های فروخفته از خانواده و اجتماع
فقر شخصیتی و نیز وجود برخی لطمه های حاصل از گروه همسالان، والدین و یا اجتماع که اغلب دارای اعتقاد و التزام به باورهای دینی میباشند، برخی افراد به ویژه جوانان را در مقام انتقام به سمت الگوهای مخالف توصیه ها و علایق آن گروه ها میکشاند.
افراد دارای مشکلات معیشتی
فرصتطلبان تبشیری از تاثیر فقر اقتصادی در دین داری افراد غفلت نکرده و با رفع تنگناهای اقتصادی برخی افراد درمانده، تمایل آنان را به سمت آیین خود جلب می کنند.
گفتنی است گروههای فوق تنها نمونههایی از فرصت سنجی مبشران در انتخاب اهداف تبلیغاتی بوده و به این لیست میتوان قشرها و طیف های مختلفی را افزود. از جمله افراد تنها و سوگوار، ورشکسته، مصیبت دیده، مردان و زنانی که همسر خود را از دست دادهاند و دچار خلا عاطفی هستند و حتی افرادی که به یکباره موفقیت چشمگیری نصیب آنها شده از دیگر گروههایی هستند که در معرض آسیب از جانب مسیحیت تبشیری قرار دارند.
در یك قرن گذشته جریان جدیدی در بین پروتستان ها فوق العاده قدرتمند شده است که یک مكتب نوظهور به نام «مبلغان انجیل» می باشد.
قبل از جنگ جهانی دوم این مكتب نوظهور به بنیادگرایی معروف و شعار آنها بازگشت به انجیل و تغییر جامعه با تحول فرهنگی بود و هدف آنها به وجود آوردن حكومت در آمریكا بر مبنای بنیادهای انجیل می باشد.
بعداز جنگ جهانی دوم بنیادگرایان آمریكایی خود را مبلغان انجیل معرفی كردند و با استفاده گسترده از وسایل ارتباطات جمعی توانستند در جامعه آمریكا نفوذ فراوانی به دست آورند و اكنون این جریان قدرتمندترین و فعال ترین تشكیلات دینی در آمریكا محسوب می شود و در مراكز سیاسی این كشور نفوذ زیادی دارند.
پروتستانها معتقدند "فاندامنتالیسم"یعنی وحدتی میان یهود ومسیح.که البته همانطور که گفته شد طبق سابقه و مضمون این فرقه چیزی نیست جز برقراری نوعی آشتی و نزدیک کردن عقاید یهود و مسیحیت به یکدیگر.
مثلا در میان مسیحیان آمریکا جمعیتی بالغ بر 70% متعلق به جریان "فاندامنتالیسم"هستند.این فرقه که در جامعه آمریکا قدمت چندانی ندارد، در واقع آئینی مبنی بر آشتی میان دین یهود و مسیح را دارد.
اما نکته جالب توجه این است که افراد مختلفی در عرصه های مختلف به این دین معتقد و عامل هستند. مهم ترین این افراد جرج بوش، رئیس جمهور قبلی ایالات متحده است که از "فاندامنتالیسم"های متعصب و معتقد می باشد.
طبق آنچه از زندگینامه وی مشخص است،تا 40 سالگی فردی عیاش و بی هویت بوده است که بیشترین وقت خود را در کافه ها مشغول خوش گذرانی و هوس بازی بوده است.
نکته دیگر اینکه این فرد مدعی است که تحت تاثیر اعتقادات دینی اش به یکباره دچار تحول شده و دست از عیاشی برداشته است.به گونه ای که اکنون نیز در بسیاری از سخنرانیهای خود در کاخ سفید، ابتدا خداوند را شکر میکند که او را از منجلاب فساد و تباهی به جایگاهی هدایت کرده که مقدمات ظهور منجی را فراهم بیاورد.
او در بسیاری از موارد برای توجیه اقدامات مختلف خود اینطور میگفت که هدفش چیزی نیست جز اینکه کاری کند تا مسیح زودتر بیاید.
بنابراین فرقه فاندامنتالیسم، درصدد وحدت میان یهود و مسیحیت است و فرقه تبشیری از فعالان اصلی و دست اندرکاران این فرقه گمراه هستند .
به این ترتیب این فرقه جایگاه خاصی را در ایالات متحده به خود اختصاص می دهد و هر کس که نسبت به آن گرایش پیدا کند به نوعی شهرت نیز دست پیدا می کند و مورد حمایت نیز واقع می شود.
در میان هنرپیشه های معروف آمریکایی بسیاری به این فرقه معتقد هستند.مثلا "تام کروز"از همین دسته می باشد.در عرصه فناوری پیشرفته بزرگترین و معروفترین فرد یعنی "بیل گیتس" نیز جزو این دسته است.
خواننده معروف زن یعنی "سلندیون" هم از "فاندامنتالیسم" ها می باشد.به این ترتیب تمامی این افراد معتقد به این هستند که باید زمینه ای را فراهم کنیم تا موعود بیاید.
اما نکته دیگر در مورد کتاب مقدس است که میتوان اینطور گفت که کتاب انجیل کتابی بشارتی است که در آن در مورد بهشت و خوبی ها و نیکی ها سخن گفته شده است.
اما تورات اصولا کتابی دستورالعملی است یعنی حاوی دستورات و احکامی سخت است.اما "فاندامنتالیسم" ها ابتدا انجیل می خوانند و سپس سراغ تورات می روند.فلذا به این صورت وحدتی میان مسیح و یهود به وجود آمده است
مسیحیت تبشیری امروزه برای مبارزه با یأس و نا امیدی در میان اعضای فرقه خود ، با خلق و ابداع تعالیم جدید ، شادی و نشاط کاذب را برای مریدان این فرقه ضاله صهیونیستی فراهم می نماید.
کتاب مقدس مسیحیت تبشیری در رساله عبرانیان ، روحالقدس را به بهعنوان کسی که بر شاگردان مسیح وحی میفرستد و آنان را راهنمایی و قدرت اعجاز و تکلم به زبانهای مختلف به آنان عطا میکند، معرفی می نماید.
اعتقاد به اینکه روحالقدس، برای همهکس و نسبت به همه اعمال راهنماست، عاملی مهم در کنار گذاشته شدن شریعت و ناکارایی آن در زندگی بسیاری از مسیحیان تبشیری است و اعضای فرقه حیات خود را وابسته به حضور روح القدس می دانند.
در کنار حضور روح القدس آنان معتقد هستند که عیسی فرموده : کارهای شما حتی خوردن و نوشیدنتان برای جلال و بزرگی خدا باشد هیچ گونه مشکل و ممنوعیت ندارد تا بتوانید نجات یابید وبه شادی برسید.
این فرقه تبشیری به اعضا ومریدان خود اینگونه القاء می کند که بدون هیچ ضابطه وچارچوبی صرف یک نیت ساده به راحتی می توان در زندگی شاد بود و دائما در حال خوشگذرانی مطلوب خود باشند به هر نحو و طریق ممکن.!!
اعتقاد به روحالقدس و فیضبخشی او باعث شد رسیدن به شادی معنوی نیازی به انجام شریعت نداشته باشد. در این باور، یک مسیحی بدون اینکه مجبور باشد اعمال شریعت را برتابد تنها با ایمان آوردن به مسیح، میتواند به شادی دست یابد.
یکی از مخاطبین شبکه سون در پیامی اعتراضی به هرمز شریعت پناهی سوء استفاده او از انجیل و بهره گیری از آن برای اهداف خودش را افشا کرده است.
این فرد در پیام خود، مدیریت شبکه یعنی هرمز شریعت پناهی و سایر اعضای تیم را مورد خطاب قرار داده و مینویسد: «ﺷﻤﺎ ﻧﻘﺎﺏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺩﺍﺭﯾﺪ/ اﻧﺠﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ..... ﺍﻧﺠﯿﻞ ﮔﻞ ﻭ ﺑﻠﺒﻞ ﺍﺳﺖ .... ﺍﻧﺠﯿﻞ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ ..... ﺷﻔﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ.»
بر اساس این گزارش اعتراض به عملکرد مدیران و مجریان شبکه های مسیحی نتیجه رفتارهای خارج از مسیحیت پروتستان و حتی خارج از شئون انسانی این افراد است.
موضوعی که در مرحله نخست حاصل بیاعتقادی مجریان و مدیران این قبیل شبکه ها به مسیحیت بوده و گویای حقیقتی است که آنها از پیوستن به مسیحیت پروتستان هدفهای دیگری را دنبال میکردهاند.
این مسئله موجب شده تا دولتها و جریانهای سلطهگر با هدف ضربه زدن به مسیحیت راستین از بی اعتقادی این افراد به مسیحیت اتفاده کرده و تریبون در اختیارشان قرار دهند تا پیکره مسیحیت عیسوی را به انواع و اقسام انحرافها آلوده کنند.
به عبارت دیگر میتوان گفت، مسیحیت تبشیری و صهیونیستی امروزه به ابزاری تبدیل شده است که هر شخص و دولتی میخواهد امتیازی به دست آورد، به آن متوسل شده و از این طریق تا حد زیادی به اهداف دنیوی خود دست پیدا میکنند.
این گزاره پیش از آنکه یک فرضیه محتاج اثبات باشد، یک "حقیقت پیرامونی" بوده و بارها مورد اعتراف و اعتراض عضویابان و اعضای مشهور فرقه مسیحیت تبشیری نیز قرار گرفته است
فرقههای استعمارساخته و گمراه که هیچگونه مشروعیت الهی و پایگاه مردمی قوی نداشته، به تدریج و با رسیدن به قدرت اقتصادی و سیاسی، توانستهاند در مراکز اصلی مسیحیت نفوذ کنند و در مواردی سازه و شبحی از اعتقادات خود را بر روی اصول آن دین بهوجود آورند.
از جمله این فرقههای سری میتوان به "فراماسونری" اشاره کرد که با بهدست گرفتن مناصب کلیدی سیاسی در غرب و به تبع آن مدیریت کارخانههای بزرگ صنعتی و تولیدی، به مرور افکار خود را وارد سیستمهای دینی کرده و وجود نمادهایی از این فرقه در بین مسیحیان صهیونیست، نشانهای از صحت این ادعا بهشمار میرود.
موارد قابل توجهی از یکسانی عملکرد در دو فرقه فراماسونری و مسیحیت صهیونیستی مشاهده شده که ریشه آن را باید در اعتقادات اصلی هر دو گروه جستجو کرد.
در اعتقادات هفتگانه مسیحیان صهیونیست- که دلبستگی مثالزدنی هم به رژیم جعلی صهیونیستی دارند-، "بازسازی معبد سلیمان" برای آمادهسازی ظهور مجدد حضرت عیسی مسیح(ع) به چشم میخورد که جزء اعتقادات ماسونها نیز بهشمار میآید. این گروه از مسیحیان، توهینهای شرمآوری به حضرت سلیمان(ع) روا میدارند و او را صاحب هزار زن معرفی میکنند(!)، فراماسونرها نیز این پیامبر بزرگ الهی را جادوگر و ماسون بزرگ میدانند.
در پرچم خودساخته رژیم صهیونیستی، ستاره شش گوش- که از علائم ماسونها است- دیده میشود و در سوی دیگر، بنا به اعتقاد مسیحیان صهیونیست، بهعنوان مقدمه ظهور مجدد عیسی(ع)، تشکیل دولتی یهودی است که هماکنون رژیم صهیونیستی را مظهر آن معرفی میکنند و از اینرو میتوان به مثلث اتحاد یهودیهای صهیونیست، مسیحیت صهیونیستی و فراماسونری پی برد.
از دیگر شواهد ارتباط فراماسونری و مسیحیت صهیونیستی باید به حمله آمریکا به عراق در سال 2003 اشاره شود.جرج بوش رئیس جمهور صهیونیست سابق آمریکا که خود را سردمدار راهاندازی جنگ آخرالزمان معرفی و به عراق حمله کرد، عضو گروه ماسونی Skull & Bones بوده تا جایی که پاپ ژان پل دوم او را مصداق ضدمسیح و دجال معرفی کرده بود. دونالد رامسفلد وزیر دفاع اسبق آمریکا که از زمره مسیحیان صهیونیست بهشمار میرود، نیز ارادت معناداری به فراماسونری داشته و گفته:"انسان هیچگاه مانند زمانی که در محراب فراماسونری زانو به زمین میزند و دعا میکند، به خدا نزدیک نمیشود."
ماموریت اصلی رسانههای تبشیری تضعیف جوامع اسلامی میباشد که در این راستا از انجام هیچ اقدامی ابا نمیکنند. مسیحیان تبشیری و مبلغان آن ها با اصل اسلام بیرق مبارزه برداشته اند و به انحاء مختلف به مسلمانان و مقدسات آن ها توهین می نمایند.
با توجه به این مبانی، ساختار و عناد تبشیری ها اسلام ناب ، رسانه های تبشیری به تبع همین نگاه با رویکردی منافقانه در صدد ایجاد اختلاف و برهم زدن اتحاد شیعه و سنی در ایران برآمدند و با انتشار مطالبی در خصوص حمایت از اهل سنت سعی در تفرقه افکنی نموده اند.
براستی مسیحیت تبشیری که با اصل اسلام و آموزه های نبوی دشمنی دارد چگونه امروز مدعی دلسوزی برای جامعه اسلامی شده است و از تضییع حقوق سخن می گوید، چنانکه وقتی به نقل اخباری از همین مسلمانانی که در خارج از ایران می باشند و اکثرا هم اهل سنت هستند، می پردازند، با توهین و اهانت برخورد می کند.
مسیحیت تبشیری قصد دارد با ایجاد تفرقه و دو دستگی در بین صفوف مسلمین اهداف خود را دنبال کند. تخریب مسلمانان از هر جنس و مذهب رسالت تبشیری ها می باشد چرا که نفوس مسلمین برای این طیف سرسوزنی ارزش ندارد و در خطرهایی که برای جوامع اسلامی رخ می دهد جز اظهار خوشحالی کار دیگری نمی کنند.
گفتنی است اثبات نفاق تبشیری ها در قبال مسلمانان براحتی با رجوع رسانه های آن ها آشکار می گردد. با جستجوی کلمه مسلمانان جز تخریب و اهانت مطلب دیگری وجود ندارد اما وقتی کلماتی چون اهل سنت جستجو شود، حاصل آن مطالبی است که تا حدی جنبه حمایتی ظاهری دارد که در حقیقت برای ایجاد تفرقه بیان شده است.
هر روز در شبکههای اجتماعی مطالبی منتشر میشود که اعتراض به حضور خادمین و کشیشانی جعلی و یک روزه با مفاسد اخلاقی فراوان در دستگاه مسیحیت تبشیری است.
با نگاهی گذرا به شبکه های اجتماعی می توان مطالبی از این دست که در آن به افرادی که خود را کشیش خوانده و مشکلات روحی و جسمی فراوانی برای اعضای یک کلیسا به بار آوردند را مشاهده کرد.
اینکه چه چیز و یا بهتر است بگوییم چه سیستم و مکانیسمی موجب به وجود آمدن و به صحنه آمدن این قبیل افراد است را باید در ساختار مسیحیت تبشیری جستجو کرد.
بر اساس این ساختار هر فردی با هر گذشتهای تنها با گفتن کلماتی و تایید این کلمات از جانب کشیش یا شبان کلیسا با جملاتی که شهادت القایی محسوب میشود از تمام گذشته خود پاک محسوب شده و پس از چند جلسه شرکت در جلسات میتواند به بالاترین درجات کلیسایی هم دست پیدا کند.
اما به راستی عقل سلیم پذیرای این موضوع هست که یک نفر با داشتن سابقه انواع شرارتها و رذائل اخلاقی تنها به صرف گفتن چند کلمه زبانی به ناگاه به یک قدیس!!! تبدیل شده و بدون طی مراحل سلوک اخلاقی بتواند اعمال خود را ترک کند.
اگر چه در مسیحیت تبشیری ادعا میشود که امکان این موضوع وجود دارد اما نگاهی به آثار رشد و پذیرش چنین افرادی در کلیساهای ساختمانی و زیرزمینی نشان میدهد آنها نه تنها از اعمال خود دست نکشیده بلکه با فراهم دیدن میدانی جدید، فرصت را برای ارضاء امیال خود غنیمت شمرده و هر آنچه که بخواهند بر سر اعضای زیر دست خود میآورند.
علت اصلی چنین مشکلاتی را باید در مانیفست این جریان پیدا کرد که موافق آن شاگردسازی (بخوانید جذب عضو در فرقه) از هر چیز دیگری برای سران فرقه مهمتر است و در این میان آنچه برای سران فرقه اهمیت ندارد مشکلات و خطراتی است که پیاده کردن این مانیفست میتواند برای افراد و اعضای فرقه به بار آورد.
بررسی ایدئولوژی مسیحیت صهیونیستی نشان میدهد در نگاه این فرقه کلیسا جایگاهی پایین تر از اسرائیل دارد بر این اساس جایگاه اسرائیل برتر از کلیسا؛ نقش اسرائیل برتر از نقش کلیسا و در نتیجه هدف کلیسا، «برخوردار کردن اسرائیل» است.
مسیحیان صهیونیست معتقدند که یهودیان «قوم برگزیده» خدایند که جدا از همهی وعدههای داده شده به کلیسا، دارای رابطه و جایگاهی منحصر به فرد و اهدافی جاودانه در داخل سرزمین خود هستند. ادوارد ایروینگ یکی از نخستین کسانی بود که این مطلب را اظهار داشت.
ایروینگ، بر اساس تفسیر آیندهگرای لاکونزا پیشبینی کرد:« هنگامی که عیسی مسیح گرفتن شاهد بر علیه امتها را پایان بخشد...کشتی دیگری از گواهان را آماده خواهد ساخت... و تا آن مقصد،روح القدس خود را به سوی قوم کهن خود، یهود، باز میگرداند و آنان را به سوی آن روزهای فرحانگیز میآورد... این فیض روحالقدس در کتاب مقدس به عنوان "باران آخر" مشهور است.»
این باور که خدا دو قوم برگزیده دارد، منجر به آن شده که برخی اظهار کنند: آنها بر اساس پیمانهای جداگانه قابلپذیرش هستند؛ جایگاه اسرائیل برتر از کلیسا است؛ نقش اسرائیل برتر از نقش کلیسا است و در نتیجه هدف کلیسا، «برخوردار کردن اسرائیل» است.
در میان متفکران مسیحی نخستین بار این موضوع را داربی مطرح کرد و بر تمایز اساسی میان اسرائیل و کلیسا تاکید کرد . در قرن چهارم، مارسیون بر گسستگی اساسی یهودیت و مسیحیت و حتی هدا عهد عتیق و پدر عیسی تاکید کرده بود. اما این داربی بود که نخستین بار تاکید کرد که «ملت یهود هرگز نباید وارد کلیسا شود.»
پطیکاست یکی از فرقه های مسیحیت است که از دل مسیحیت انجیلی موسوم به اوانجلیک برآمده است.
کلیسادر میان این فرقه به عنوان یک محل برای عبادت افراد گمراه می باشد که به دلیل خالی بودن منبع و منشأ فکری و عقلی وحتی مذهبی برخلاف آموزه های کتاب مقدس به خیال باطل خودشان مراسم عبادی برقرار می کنند .
در کلیسای پنطیکاستی چنان بر بروز عطایا تأکید شده و بر آن ارزش گذاری می شود که افراد حاضر در مراسم کلیسایی، سعی می کنند به هر قیمتی از روی توهم و خیال از خود عطایایی بروز دهند .
به همین دلیل است که رفتار پیروان کلیسای پنطیکاستی در مراسم کلیسایی، بسیار تعجب آور است. آنها صداهایی بی معنی در می آورند و به اجرای سرود همراه با آلات موسیقی می پردازند و در اثر اینگونه ارتباط ها می رقصند و حرکات موزون غیر عقلانی از خود نشان می دهند .
خنده های بسیار بلند و رعب آور سر می دهند یا بی اختیار گریه می کنند و از نظر آنان همه اینها نشانه پُر شدن از روح القدس می باشد .
در واقع می توان گفت، هر شیرین کاری ای که هر کدام از پیروان بتواند در مراسم کلیسایی یا حین مراسم سرودخوانی از خود بروز دهد، شکل جدیدی از عطایای روح القدس شمرده می شود و اینجاست که می گویند خداوند به او توجه کرده است .