مرقس ماجرای شام آخر و معرفی شاگرد خائن توسط عیسی مسیح را چنین روایت کرده است: «شامگاهان با آن دوازده آمد؛ و چون نشسته غذا میخوردند، عیسی گفت: هرآینه به شما میگویم که یکی از شما که با من غذا میخورد، مرا تسلیم خواهد کرد. ایشان غمگین گشته، یکیک گفتن گرفتند که آیا من آنم و دیگری که آیا من هستم. او در جواب ایشان گفت: یکی از دوازده که با من دست در قاب فرو برد! بهدرستی که پسر انسان بهطوریکه درباره او مکتوب است، رحلت میکند. لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان بهواسطه او تسلیم شود. او را بهتر میبود که تولد نیافتی.» (ترجمهی قدیم کتاب مقدس، مرقس 14: 17_ 21. )
( در یکی دیگر از اناجیل معتبر مسیحیان، ماجرای شام آخر چنین روایتشده است: «امّا شیطان در یهودای مسمّی به اسخریوطی که از جمله آن دوازده بود داخل گشت و او رفته با روسای کهنه و سرداران سپاه گفتگو کرد که چگونه او را به ایشان تسلیم کند... و او قبول کرده، درصدد فرصتی برآمد که او را در نهانی از مردم به ایشان تسلیم کند... و چون وقت رسید، با دوازده رسول بنشست… و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت: این پیاله عهد جدید است در خون من که برای شما ریخته میشود. لیکن اینک، دست آنکسی که مرا تسلیم میکند با من در سفره است؛ زیرا که پسر انسان برحسب آنچه مقدّر است، میرود لیکن وای بر آنکسی که او را تسلیم کند. آنگاه از یکدیگر شروع کردند به پرسیدن که کدامیک از ایشان باشد که این کار بکند؟» :: موضوعات مرتبط:
مسیحیت , ,
:: برچسبها:
مسیحیت , ,
طبق نقل كتاب مقدس اولين هولوكاست واقعى به دست نبى خدا حضرت داود (علیهالسلام) به وجود مىآيد. در آنجا چنين آمده كه حضرت داود (علیهالسلام) پس از تصرف شهرهاى بنىعمّون و به دست آوردن غنائم، تمام مردمان آن شهرها را با ارّه و تيشههاى آهنين قطعهقطعه كرده و آنها را در كوره آجرپزى مىسوزاند.
در كتاب مقدس چنين آمده است: «پس داود تمامى قوم را جمع كرده به ربّه رفت و با آن جنگ كرده آن را گرفت؛ و تاج پادشاه ايشان را از سرش گرفت كه وزنش يك وزنه طلا بود و سنگهای گرانبها داشت و آن را بر سر داود گذاشتند و غنيمت از حد زياده از شهر بردند؛ و خلق آنجا را بيرون آورده ايشان را زير ارّهها و چومهاى آهنين و تیشههای آهنين گذاشت و ايشان را از كوره آجرپزى گذرانيد و به همينطور با جميع شهرهاى بنى عمّون رفتار نمود. پس داود و تمامى قوم به اورشليم برگشتند.» (کتاب مقدس، دوم سموئيل 12: 28-31، اول تواريخ 20: 1-4. )
کتاب مقدس دارای دو دیدگاه کاملا متناقض درمورد حواریون هست که این مطلب نقدی روشن بر کتاب مقدس است. در بخشی از کتاب مقدس، عیسی مسیح ارزش والایی به حواریون بخشیده و آنان را مادر، خواهر و برادران خود معرفی میکند: «در جواب ایشان گفت: مادر و برادران من ایناناند که کلام خدا را شنیده، آن را بجا میآورند.» (ترجمهی قدیم کتاب مقدس، لوقا 8: 21.) و تنها آنها را سزاوار درک اسرار ملکوت میداند: «به ایشان گفت: به شما دانستن سر ملکوت خدا عطاشده، امّا به آنانی که بیروناند، همه چیز به مثلها میشود.» ( ترجمهی قدیم کتاب مقدس، مرقس 4: 11.)
در مقابل این تعریف و تمجید، مسیح در بخشی از کتاب مقدس به نحوی از حواریون نام میبرد که همهی این ستایشها زیر سؤال میرود. عیسی در بخشی از سخنانش پطرس حواری بزرگ خود را شیطان خوانده و خواستار دوری او از خود میشود: «امّا او برگشته، پطرس را گفت: دور شو از من ای شیطان زیرا که باعث لغزش من میباشی، زیرا نه امور الهی را، بلکه امور انسانی را تفکّر میکنی!» ( ترجمهی قدیم کتاب مقدس، متی 16: 23.)
بحث مصلوب شدن حضرت عیسی (علیه السلام) یکی از مباحثی است که از همان ابتدا بین پیروان حضرت، مورد اختلاف بوده است.
در اینکه مأمورانی به هدف دستگیری عیسی (علیه السلام) آمدند و شخصی را گرفته و بر روی صلیب بردند شکی نیست، اما در اینکه آیا آن شخص، خود عیسی (علیه السلام) بود و یا شخص دیگری شبیه او بود، اختلاف بوده و هست.
برخی از متون، مثل کتاب مکاشفه پطرس و رسالهی دوم شیث، آن حضرت را مصلوب نمیدانند. مکاشفه پطرس مینویسد: «شخص دیگری را به جای مسیح مصلوب کردند، در حالی که خود مسیح از دور به تماشای آنها ایستاده بود»
و همینطور رساله دوم شیث: «آن کس که به وی مرّ نوشاندند، من نبودم. آنان (به خیال خود)، مرا به صلیب کشیدند، اما در واقع، من نبودم بلکه شمعون بود که مصلوب گردید. من جز آن کسی بودم که تاج خار را بر سرش نهادند...»
اما پدران کلیسا، امثال این کتابها که بر خلاف آموزههای آنها سخن گفته بودند را به رسمیت نشناختند و از میان کتابهایی که سالها پس از عیسی (علیه السلام) نوشته شده بود، تنها 27 کتاب را به عنوان انجیل، کتاب مقدس (عهد جدید) به رسمیت شناختند.
لذا در انجیل کنونی (27 کتاب گلچین شده) میخوانیم که عیسی بر روی صلیب برده شد؛ که این موضوع، ریشه و بنیان آموزههای مهمی مثل گناه نخستین، فدا، نجات از طریق ایمان منهای عمل به شریعت، و تثلیث است و با زیر سوال رفتن آن (صلیب نجات بخش)، این آموزهها نیز زیر سوال میرود.
مبشران مسیحی همواره سعی میکنند تا از اسلام چهره خشنی را به تصویر بکشند. آنها برای این کار، جنایات عدهای که فقط ادعای مسلمانی داشته و ضروری ترین دستورات اسلام را زیر پا میگذارند را به اسم اسلام منتشر میکنند
اما غافل از اینکه در کتاب مقدس، نه مدعیان، بلکه کسانی که مورد تأیید خداوند هستند، دست به جنایاتی هولناکتر زدهاند که اسلام، دامن این اولیاء الهی را از انجام چنین ظلم ها و جنایاتی مبری و پاک میداند.
«خداوند به موسی گفت:یوشع بننون را که مردی صاحب روح (روح الهی) است گرفته، دست خود را بر او (به نشانه انتخاب جانشین خودت) بگذار» (کتاب مقدس، اعداد، 27 :18)
اما در جای دیگر میخوانیم که همین یوشع «و همه اسرائیلیها، عخان را گرفته، او را با ردا و نقره و شمش طلایی که دزدیده بود، با پسران و دخترانش و گاوها و گوسفندها و الاغهایش و خیمهاش و هر چه که داشت به دره عخور بردند... آنگاه ... آنها را سنگسار نمودند و بعد بدنهایشان را سوزاندند، و روی جنازه سوخته عخان، توده بزرگی از سنگ برپا کردند»(یوشع، 7 :24-26)
یک نفر دزدی کرده اما همه افراد خانواده او و حتی حیوانات او باید مجازات شوند. (آن هم سنگسار و سوختن)
انحراف و تجاوز جنسی کشیشان به کودکان در جهان غرب ابعاد تازهای پیداکرده و اخیراً صدها کودک، قربانی تجاوز از سوی حدود 50 کشیش معرفیشدهاند. بر همین اساس، بخشهایی از تخلفات کشیشان در این زمینه اخیراً در گزارشی از هیئت عالی منصفه ایالت پنسیلوانیای آمریکا منتشر شده است. این گزارش پسازآن منتشر شد که دادگاه این ایالت یک کشیش کاتولیک را در ارتباط با تعرض جنسی به کودکان در یک مرکز پناهندگی در هندوراس به بیش از 16 سال حبس محکوم کرد.
هیئت عالی منصفه ایالت پنسیلوانیای آمریکا همچنین یک کشیش 70 ساله به نام «جوزف موریزیو» را در ارتباط با تعرضهای جنسی مکرر به کودکان متهم کرد. در همین حال، دیوید هکتون - نماینده ارشد دادستانی کل آمریکا - در بیانیهای مطبوعاتی اعلام کرد هیئت عالی منصفه بعد از محاکمهای که هشت روز طول کشید، موریزیو را در ماه سپتامبر به رفتارهای جنسی نامشروع در اماکن خارج از کشور و نیز در اختیار داشتن عکسهای مبتذل از کودکان متهم کرد. موریزیو طی بیش از دوازده سفر از طرف کلیسا به هندوراس در فاصله سالهای 2004 تا 2009، دو کودکی را که در مرکز پناهندگی زندگی میکردند، مورد تعرض جنسی قرارداد. او به تحمل دویست ماه حبس و پرداخت جریمهای به مبلغ 50 هزار دلار و نیز پرداخت ده هزار دلار غرامت به هر قربانی محکوم شد.
یکی دیگر از بشارتهای کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان (عهد قدیم) در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بشارت «نبی ای مثل موسی» است.
در این بشارت، خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) میفرماید: «نبیای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد، و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.» ترجمه قدیم کتاب مقدس، تثنیه، 18: 18
یهودیان هنوز منتظر ظهور چنین پیامبری هستند و مسیحیان✝️ میگویند منظور خدا از «پیامبری مثل موسی»، همان عیسی (ع) است.
اما با بررسی شباهتهای این سه پیامبر الهی، میبینیم که تنها پیامبر گرامی خاتم (صلی الله علیه و آله وسلم) هستند که شباهتهای فراوانی به حضرت موسی (علیه السلام) دارند.
ایشان مثل حضرت موسی (علیه السلام) یک پیامبر بودند و همراه با کتاب و شریعت آسمانی مبعوث شدند برخلاف حضرت عیسی (ع) که مسیحیان او را خدا میدانند نه پیامبر (مسیحیان معتقدند عیسی کتابی نیاورد و انجیلها بعد از او نوشته شدند)؛
و مثل موسی (ع) در بستر از دنیا رفتند بر خلاف حضرت عیسی (ع) که طبق اعتقاد مسیحیان، به صلیب✝️ کشیده شدند؛ و مثل موسی (علیه السلام) سید و فرمانده قوم خود بودند، به دستور خداوند جهاد کرده و از دشمنان خدا انتقام گرفتند، از پدر متولد شدند، دارای همسر و فرزند و صاحب حکومت بودند.
علاوه بر اینها، خداوند فرمود این پیامبر، از «میان برادران بنیاسرائیل» است، نه خود بنیاسرائیل، و حضرت عیسی (ع) از خود بنیاسرائیل بودند، بر خلاف پیامبر خاتم (ص) که از میان برادران بنیاسرائیل، یعنی بنی اسماعیل بودند.
برخی از نویسندگان مسیحی معتقدند که آیه 171 از سوره مبارکه نساء، تثلیث را رد نمیکند، بلکه سه خدایی را رد میکند، توماس میشل مینویسد: «قرآن سه خدایی را رد میکند، نه تثلیث را که عقیده برخی از مشرکان حجاز بوده است. آنان بخشی از مسیحیت را پذیرفته و تحریف کردهاند.»
كلام مسيحى، توماس ميشل، ترجمه توفیقی، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان قم، 1377، ص 79.
اما در آیه فوق شواهدی است که ثابت میکند مقصود قرآن همان تثلیث رایج مسیحی است. در آیه 171 سوره نساء ابتدا خداوند اهل کتاب را از غلو و زیادهروی، بازمیدارد، سپس میفرماید: خدا منزه است از اینکه پسری داشته باشد. این در حالی است که شخصیت دوم تثلیث، پسر است. پس ازنظر قرآن، مسیح انسانی صرف است و این با تثلیث رایج مسیحی سازگاری ندارد. از نگاه قرآن حضرت عیسی (عليهالسلام) شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: یکی مقام رسالت و دیگری تولد معجزهآسای او با کلمه تکوینی خداوند. کلمهالله بودن عیسی (عليهالسلام) به این معناست که بااراده خاص خداوند و از راهی غیرطبیعی ایجادشده است
پاپ فرانسیس در سال 94 شمسی خطاب به دهها هزار نفر از مردمی که در میدان سنت پیتر حاضر بودند اظهار داشت:
«من کسانی را که در سطح بینالمللی تلاش میکنند تا مجازات اعدام لغو شود، تحسین میکنم.
اما گویا پاپ از تعاليم کتاب مقدس هیچ اطلاعی ندارد! در ادامه چند مورد از آنچه پاپ فرانسیس در کتاب مقدس ندیده است بیان می شود:
1️⃣- اگر كسى خدايان ديگر را عبادت كند، بايد او را سنگسار نمايند. 2️⃣- كسى كه اسم يهوه را كفر گويد، بايد او را سنگسار نمايند. 3️⃣- هر كس براى غير يهوه قربانى كند، البته هلاك گردد. 4️⃣- افراد و اقوام بيگانه را از دم شمشير بگذرانيد. 5️⃣- اگر كسى پدر و مادر خود را كتك زد، بايد كشته شود. 6️⃣- كسى كه پدر و مادر خود را لعنت كند، بايد كشته شود. 7️⃣- فرزندى كه به نصايح پدر خود گوش ندهد و مسرف و ميگسار باشد، بايد سنگسار شود.
عیسی مسیح، در کتاب مقدس شاگردان و پیروان خود را به صلح و محبت دعوت کرده و از آنها میخواهد که حتی در مقابل دشمنان خود نیز این آموزهها را بهکارگیرند.
انجیل متی توصیههای عیسی مسیح را چنین نقل میکند: «شنیدهاید که گفتهشده است، چشمی به چشمی و دندانی به دندانی؛ لیکن من به شما میگویم، با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان، و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار».
ترجمهی قدیم کتاب مقدس، لوقا 6: 35.
اما در عمل، مسیحیان برعکس سخنان و آموزه های مسیح و کتاب مقدس عمل کردند: گوستاو لوبون، در مورد وقایع اسفناک #جنگهای_صلیبی و رفتارهایی که مسیحیان با دشمنان خود یعنی مسلمانان داشتهاند، چنین مینویسد: «در گذرها و ميدانهای بيتالمقدس، از سرها و دستها و پاها، تلهايی تشكيل يافته، از روی آنها عبور میكردند.
مجروحين را در آتش میسوزانيدند. ده هزار نفوسی كه به مسجد پناه برده بودند. تمام آنها را طعمه شمشير قراردادند. در هيكل سليمان، خون به قدری جاری بود كه لاشههای مقتولين، در آن غوطهور بودند.
اعضای جداشده مثل دستوپا و غيره و نيز بدنهای بدون اعضا آنقدر جمع شده و روی هم ريخته بودند كه هيچ نمیشد آنها را از هم تميز داد. حتی سپاهيانی كه مباشر چنين قتل عامی بودند، از بخار خون زياد، فوقالعاده در زحمت بودند.»
منبع :آلبر ماله و ژاك ايزاك، تاريخ قرون وسطي تا جنگ صدساله، ترجمه ميرزا عبدالحسين خان هژير، تهران. كميسيون معارف، 1311 ش، ص 220.
ايمان و عمل در تمام اديان آسمانی در كنار هم شرط اساسی دینداری شمرده شده است و باوجود ايمان بیعمل، يا عمل بدون ايمان، هيچ شخصی مؤمن شمرده نخواهد شد، اما پولس برای اينكه طرفداران بيشتری در ميان مردم داشته باشد، تمام شريعت موسوی را حذف كرد و ادعا كرد تنها ايمان داشتن به الوهيت عيسی (علیهالسلام) برای نجات مسيحيان كافی است.
بر خلاف نظر پولس، در کتاب مقدس،و طبق گفته یکی از حواریون به نام یعقوب، هم ایمان و هم عمل مورد توجه بوده است:
↩️«ای برادران من، چه سود دارد اگر کسی گوید، ایمان دارم، وقتیکه عمل ندارد؟ آیا ایمان میتواند او را نجات بخشد، همچنین ایمان نیز اگر اعمال ندارد، در خود مرده است. بلکه کسی خواهد گفت، تو ایمان داری و من اعمال دارم: ایمان خود را بدون اعمال به من بنما و من ایمان خود را از اعمال خود به تو خواهم نمود؛ ولیکن ای مرد باطل، آیا میخواهی دانست که ایمان بدون اعمال، باطل است؟
پس میبینید که انسان از اعمال عادل شمرده میشود، نه از ایمان تنها؛ زیرا چنانکه بدن بدون روح مرده است، همچنین ایمان بدون اعمال نیز مرده است.»
پولس، نماینده خودخوانده عیسی (ع)، در نامهای به غلاطیان، پس از مخالفت کردن با شمعون، (جانشین واقعی عیسی -ع-) چنین مینویسد: «اگر نجات از راه اجرای شریعت و دستورهای مذهبی حاصل می شد، دیگر ضرورتی نداشت که مسیح جانش را برای ما فدا کند.»
[کتاب مقدس مسیحیان، غلاطیان، 2: 21]
و اینگونه بود که کم کم یکی از مهمترین آموزههای اعتقادی مسیحیان (فدا)، با ظن و گمان پولس، (جانشین خودخوانده) شکل گرفت. ابن آموزه به مسیحیان میآموزد که عیسی جان خود بر روی صلیب فدا کرد تا ما از انجام شریعت (احکام شرعی مکتوب در عهد قدیم) معاف شویم!!!