عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 71
نویسنده : محمد

بشارت به پیامبر اسلام در عهد قدیم ؛ در سـفر تکوین آمده است: «من تو را در اسـماعیل اجابت کرده و او را مبارك گرداندم. او را تکثیر کرده و جدا عظیم نمودم، براي او دوازده شخصیت بزرگ به دنیا خواهد آمد، و من او را براي امتی بزرگ قرار می دهم.» [1]
در تورات، سـفر تثنیه آمده است: «خداوند از طرف طور سـینا آمد، و از جانب ساعیر پرتو افکنی نمود، و از فاران اعلان وجود
کرد.» [2]
می دانیم که آمدن از طور سـینا اشاره به فرو فرسـتادن تورات بر موسـی در طور سـینا است. و اشراق خداوند از ساعیر اشاره به
فرو فرسـتادن انجیل به عیسـی در آن مکان دارد. و مقصود از استعلاء خداوند از کوه هاي فاران، اشاره به فرو فرستادن قرآن بر
پیامبر از مکه است؛ زیرا فاران همان مکه می باشد.
در سفر اشعیاء می خوانیم: «اشعیاء گفت: به من امر شد: بایست و نظاره کن، نظر کن چه می بینی؟ گفتم: دو سواره را می بینم
که می آیند، یکی از آن دو بر الاغ و دیگري بر روي شتر. یکی از آن دو به دیگري می گوید: بابل سقوط نمود... » [3]
مقصود از راکب الاغ، حضرت مسیح علیه السلام و راکب شتر، حضرت محمدصلی االله علیه وآله است. و بنابر انچه در تاریخ امده است  بابل در زمان بعثت رسول اکرم صلی االله علیه وآله سقوط کرد

پی نوشت :
[1] پیدایش ،17 : 20
[2] تثنیه ،33 :2
[3] اشعیا ،21 :6-9



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بشارت به پیامبر اسلام ,
تاریخ :
بازدید : 59
نویسنده : محمد

برخی از مسیحیان می گوینـد: قرآن کریم از انجیـل و تورات به هـدایت و نور تعبیر کرده است، آنجا که می فرمایـد: « ِإنّا َأنْزلْنا التوراه فِیها هدي َونُو ٌر[1]...همانا ما تورات را فرو فرستادیم که در آن هدایت و نور است.« و درباره انجیل نیز می فرماید: « َوآ َتیناه الْإنجیل فِیه هدي َونُو ٌر...[2] و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود.«
بنابراین قرآن، کتاب مقدس را تایید کرده واین به معنای حقانیت کتاب مقدس است .
اما در جواب این شبهه باید گفت
1: این آیات و نظایر آن، مربوط به تورات و انجیلی است که تحریف نشده است.
2: گرچه در تورات و انجیل، هدایت و نور است ولی قرآن، نور آشـکار و کامل ترین دین سـعادت بشـر می باشد. لذا قرآن درباره تورات می فرمایـد: «فِیها ُهدي َونُو ٌر ... در تورات هـدایت و نور قرار دارد». و درباره انجیل می فرمایـد: «فِیه ُهدي ونُو ٌر... در انجیل نور و هدایت قرار دارد ]». ولی تعبیر قرآن دربـاره خودش بر خلاف این دو است، چنان که می فرمایـد: « َو َأنزلْنا ِإلَیکم نُورا مبِینا. [3] و به سوی شما نور آشکاری را فرو فرستادیم.«
3: این آیات مربوط به تورات و انجیل در عصر نزول و قبل از آمدن اسلام است.
4: همان گونه که قبلا اشاره کردیم، طبق آیات محکمات قرآن، تمام اهل کتاب وظیفه دارنـد تا به آیین جدیـد گرویـده و اسلام را بپذیرند

پی نوشت:
[1] سوره مائده، آیه .44
[2] سوره مائده، آیه .46
[3] سوره نساء، آیه .174



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 87
نویسنده : محمد

روژه گارودی؛ او که یکی از فلاسفه و متفکرین فرانسوی است، بعد از نیم قرن تحقیق و جستجو درباره حق و حقیقت و پیگیری فراوان و مراجعه به مکاتب و ادیان دیگر، در آخر گمشده خود را در اسلام پیدا کرده و به آرامش درونی خود رسیده است.او که خانواده اش متدین به هیچ دینی نبوده است، در سـنین چهارده سالگی مذهب پروتستان از مذاهب مسیحیت را اختیار می کنـد. ولی در سال ) 1933م( شـروع به فراگیری کتـاب هـای مـارکس و انگلس و لنین می کنـد و در سـال ( 1936م) مدرك خود را در فلسـفه از دانشـگاهی در استراسـبورگ گرفته و به عنوان استاد فلسـفه در آنجا استخدام می شود. از سـال ( 1968م) اختلافـات او و رهـبری حزب مارکسـیست شـروع می شود و در سـال ( 1970م) درمرحله ای جدید قرار می گیرد که باعث می شود رفته رفته از این حزب کنار بکشد. در سال (1982 م ) کتابی را به نام «اسلام، دین آینده» تألیف می کند، و این کار به نوبه خود آماده سازی برای اعلان به اسلامش بوده است که در سال 1982میلادی، مطابق با یازدهم رمضان 1402هجری اسلام را اختیار می کند.
او در مورد اسلام، می گوید:«...اسلام به جهت خراب کردن و جنگ و کشتن انسان نیامـده است، بلکه بدان جهت آمده تا آن که مسـلمانان، جانشـین و خلیفه در روی زمین به جهت برپایی حکم خدا باشـند...ما در این وقت احتیاج بیشتری به اسـلام داریم، و بر ما است که این اسـلام را به نسل جدید معرفی نماییم، این نسلی که در حالت بدی زندگی می کند. بسـیاری از فلاسـفه غرب، انسان را بی هـدف در زندگی معرفی کرده اند، درحالی که اسـلام برای زندگی انسان، هدف عالی قرار داده است. غرب، حتی دانشگاه غربی اسلام را به خوبی فرانگرفته است، و مع الاسف این مقصود و هدف عمدی در غرب است... برخی از دانشگاه ها درصدد برآمده اند تا هرچیزی را به چیز دیگر مرتبط سازند، ولی یک چیز مهم را فراموش کردند و آن ربط اشیا و امور به خدایی است که خالق اشیاء است، به دنبال اسباب و مسببات رفتند بدون آن که آن ها را به خالقی که به وجود آورنده آن هاست ربط دهند.گرچه انسان در قرن بیستم از حیث تمدن و مادیات پیشرفت کرده ولی روح و حقیقت خود را گم کرده و خود و پروردگارش را نشـناخته است. و لـذا پیشـرفتش به سوي بمب هـا و جنـگ های ویرانگر کشـیده شـده است... اگر ما به آخرت و انسان فکر نکنیم علم و تمـدن مـا به زودی نابود خواهـد شـد. علی الخصوص غرب که احتیاج به رسالت اسـلامی دارد؛ زیرا اسـلام دینی است که دربرگیرنده تمام افکاری است که ادیـان پیشـین آورده انـد، و این دین مکمل آن ادیان و دین جهانی است... غرب توانسـته با علوم و وسایلی که در اختیار دارد،کارهاي خارق العاده ای انجام دهـد ولی با این نحو پیشـرفت که دارد به زودی با اختراعاتش عالم را به نابودی می کشاند. لذا بر مـا است جهـان را بیـدار کرده و مردم را به خـدای یکتای حقیقی بازگردانیم، آن ها را به خـدا مرتبط سازیم. و بایـد هـدف اساسـی ما ساختن مجتمع اسـلامی کامل و واحـد باشد. و بر هر مسـلمانی واجب است که قیام به دعوت مردم نماید و در نتیجه نور را در تمام اطراف عالم منتشر سازد.
او در مورد قران نیز می گوید:
»قرآن کریم آخرین کتاب آسـمانی است که امتداد سـنت الهی در عالم وجود و تمام رسالت های سابق است. ضـروری به نظر نمی رسـد که مـا در قرآن کریم به عنوان یـک مرجع علمی نگاه کنیم، بلکه بایـد در آن چیزی مهم از مسائل علمی را پیگیری نماییم و آن مسائلی است که با دنبال کردن آن، بشریت را می توانیم از خونریزی نجات دهیم .قرآن خالـد و ابـدی است و می توانـد در هر وقت و زمان از تاریـخ به ما بفهماند و راه یا صـراط مستقیم را برای ما روشن سازد و هدف را به ما بنمایاند... »
علوم طبیعی و شـیمی و... وسایل متعددی را براي نابودی بشـریت تقدیم جامعه کرده است، در حالی که در اسـلام، علم دارای اهـداف عالی است. اسـلام مردم را به بحث علمی برای بیان عظمت خالق و پیگیری وفا به واجبات خلافت در زمین دعوت می کند.
بر مسـلمانان است که هر فردی را که به خـدا ایمان آورده را به اهـداف علم آگاه کنند تا بشـریت را به نابودی نکشـند، و تنها اسلام است که قدرت بر حمایت از بشریت را دارد. اسلام راه صـحیح را براي حرکت بحث علمی و حرکت تکنولوژی عرضه می دارد تا انسان را به خضوع و عبودیت برای خداونـد وادارد.
او در جایی دیگر می گوید: «این که من اسـلام را اختیار کردم، چیزی از قبیل تجربه نبود، بلکه همانند اتفاقات بزرگی بود که در زنـدگانی انسان می افتد. و هنگامی که خداوند سـینه ام را برای اسـلام گسترش داد قناعتی در من ایجاد شد که اسـلام تنها این نیست که از دیگر ادیان اختلاف داشـته باشد، بلکه اسلام دین خداست... دین فطرت است که خداوند انسان را بر آن خلق کرده است... دینی است که انسـان به توسـط آن، روح وجود و آقـای عالم خواهـدبود. مقصود آن است که اسـلام دین حق از ابتدای خلق خدا آدم؛ یعنی همان انسان اول است.
او درباره تمدن اسـلامی نیز می گوید: «در تمدن اسـلامی جدایی و تجزیه بین امور نیست. در اسلام علم متصل به دین و عمل
مرتبـط به ایمـان است. و فلسـفه برگرفته از نبوت و نبوت متصـل به عقل است. و زمین از آسـمان دور نبوده و آسـمان متصل و
مرتبط به زمین است، و پیشرفت تمدن سیر صعودی به سوی خدا دارد... »



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , رهیافته به اسلام , ,
تاریخ :
بازدید : 100
نویسنده : محمد

لیوبولـد فـایس (محمد اسـد)؛ او که از اهـالی اتریش است، بعـد از مباحثـات و مطالعـات فراوان درباره اسـلام به این دین مشرف شده است. وی دربـاره امتیـازات اسـلام می گویـد: «برنامه هاي اسـلام چنان وسـیع است که می توانـد جواب تمام احتیاجات انسان معاصـر را بدهد.آنچه را که عالم امروز به آن احتیاج دارد، برادری و مساوات است. و این ها فضایلی است که در غیر از اسلام جمع نمی شود. هنگـامی که مشاهـده می کنیم علاقه و نظـام خانواده از هم پاشـیده است... ملاحظه می کنیم که اسـلام، تمام حقوق مربوط به زن را داده و نظام ازدواج را بر اساس عدل بین دو طرف مساوی برپا کرده است. امتیاز تشریع اسلامی آن است که با طبیعت بشر خطاکار ملائمت دارد. نه با ملائکه ای که معصومند، لذا اسلام بهترین دین برای بشریت است.

پی نوشت:
نگاهی به مسیحیت، علی اصغر رضوانی ،نشر جمکران، صفحه154



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , رهیافته به اسلام , ,
تاریخ :
بازدید : 84
نویسنده : محمد

الکونت ادوارد کیوجـا؛ او که شخصـی ایتالیـایی است، بعـد از بحث و تحقیق درباره ادیان، حقیقت در جلوی او آشـکار
شـد و به آن علنـا اعتراف نمود. وی در این بـاره می گویـد: «دین حقیقی ثابت، همان اسـلام است. هنگامی که موج اشتیاق به سوی دین اسـلام مرا تحت فشار قرار داده بود، لـذا در صدد تحقیق و مطالعه در رابطه با ادیان قدیم و جدید برآمده و بین یک یک آن ها مقایسه نمودم. و به آن ها با دیـد نقد و بررسـی پرداختم. نتیجه کوشـش من در این مدت آن بود که من کم کم به این اعتقاد سوق داده شـدم که ایمان و عقیـده اسـلامی، همان دین حقیقی و ثابت است. و به طور حتم قرآن متضـمن هرچیزی است که روح انسـانی در ارتقـا و کمـال معنوی اش به آن احتیاج دارد. و این مطلبی است که به طور آشـکار و تمام، برای من واضح شده است.
حقیقتا چقدر مساجد مسلمانان با سادگی اش زیبا است. و آن زیارت حج که چه بسیار فواید مهمی بر آن مشتمل است. در آنجا امتیاز طبقاتی بین فقیر و غنی ملغی است و هیچ کدام بر دیگری ترجیح داده نمی شود. مسلمانان در آن مواقف همگی مساوی در برابر حضرت ذوالجلال اند...»

پی نوشت:
نگاهی به مسیحیت،علی اصغر رضوانی،نشر جمکران ،صفحه 148

 



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 72
نویسنده : محمد

استاد دونالدرکیول (محمدعبدالله)؛ او که یک آمریکایی است، بعد از مطالعه فراوان در قرآن کریم و بررسـی سـیره پیامبراکرم صـلی االله علیه وآله اسلام را اختیار کرده و در این باره می گوید: «مرا بسـیاری از انگیزه ها و عوامل به سوی اسـلام جذب کرد که نمی توانم همه آن ها را برشـمارم یـا به خـاطر بیـاورم؛ زیرا برخی از آن ها به حـدی آشـکار و ظاهر است که هیـچ انسانی در آن شک نمی کنـد، و برخی نیز باطنی و مخفی است که در اعماق روح و در جوانب ضمیر انسان غوص کرده و در کمین است.من در رابطه با اسـلام، مطالبی خوانده و قرآن را نیز قرائت کرده ام و نیز مقداري از سـیره پیامبر اسلام  را مطـالعه نموده ام، که بخش عظیمی از آن توجه مرا به خود جلب کرد. بسـیط بودن و آسانی عقیـده اسـلامی براي من جالب توجه بود. در آنجا اسـرار و معماهایی یافت نمی شد که بخواهی به آن ها ایمان آورده و مناقشه نکنی، بلکه بازگشت ایمان به عقـل و نظر در ملکـوت خـدا و آنچه در عـالم از نظـام بـدیع است می باشـد، که انسـان را به طور بـدیهی به وجود خـدایی که متصرف بوده و برای او خلق و امراست، هدایت می کند. چون خدا را شـناختی و به وجود او ایمان آوردی، اسـلام به تو می گوید: همانا خدا به انسان از رگ گردن نزدیک تر است. حقیقتا آن گـذشتی را که اسـلام با مخالفینش دارد، گذشت در صـلح، و گذشت در جنگ، و رفتاری که با اهل کتاب از یهود ونصارا دارد، مرا به تعجب واداشته است. جنبه انسـانی که در اسـلام است، در هر وصـیتی از وصایـای آن به طور واضـح و ملموس، مشـهود است، و در هر تشـریعی که آمـده وجود دارد. مردم گرچه در بهره هـای دنیوی و متـاع آن اختلاف دارنـد ولی نزد خـدا همه یکسـان انـد و هیـچ کس بردیگری، به جهت ثروت یـا جنسـیت یـا رنگ برتری نـدارد و تنها برتری به تقوا است. و برای فقیر و عاجز و محتاج حقی معلوم در اموال ثروتمندان است که با زکات واجب آن را می پردازند.
اسـلام پیروان خود را از سوار شـدن و همراهی بـا قـافله پیشـرفت و آبادانی باز نمی دارد، بلکه مردم را دسـتور می دهـد که ازاسـباب و وسایل استفاده کنند، اگر قرار باشـد که گفتارم را به مطلبی ختم کنم، به گوشه ای از عظمت سـیره رسول و تاریـخ او ختم می نمایم که هرکس آن را مطالعه کنـد در دعوت و شخصـیت او عظمتی را می بیند، و عظمتی در جهان از او مشاهده می کند و به این نتیجه می رسـد که محمدصـلی االله علیه وآله خاتم پیامبران و فرسـتاده شـده به بهترین دین است. و اسم خودم را بـدین جهت (محمدعبدالله ) گذاشــتم کـه بـه نـام ایـن شخصـیت کریـم تـبرك جسـته بـاشم؛ زیرا اخلاق و خصوصـیات کامـل او مرا بـه اعجـاب واداشـته است».



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 98
نویسنده : محمد

از زمان حواریون تاکنون، برخی از مسیحیان به تقلید از مسیح علیه السلام تجرد و زهد را شیوه زندگی خود قرار داده اند. بیشتر رسولان؛ از جمله پطرس ازدواج کردنـد ولی پولس مجرد می زیست. تجرد در آغـاز با عقیـده به بازگشت قریب الوقوع عیسـی علیه السلام و فرا رسیدن روز پایانی ارتباط داشت ولی با روشن شدن این که بازگشت مسیح نزدیک نیست تجرد نشانه روابط جدید در جامعه مسیحیت شناخته شد.
بنیان گذار نهضت رهبانیت را معمولا شخصـی به نام آنتونی ( 251تا 356م) می داننـد که در سن 20سالگی کلیه اموال خود را فروخت و پول آن را به فقرا داد و خود به غـار دور افتـاده ای رفت و روزهـا را در تفکر سپري می کرد. در آغاز، تقـدس او چنان پیچید که بسیاري به نزد او رفته و در غارهاي مجاور وي ساکن شدند.[1]
نهضـت رهبـانیت در قرن چهـارم به صـورت حرکـتی وسـیع درآمـد و در اواخر قرن شـشم ریشه عمیقی در کلیسـا دوانیـد. این حرکت هنوز هم جایگاه مهمی در کلیساي کاتولیک دارد.
براي رهبانیت، مبانی و اصولی ذکر شده است:
1- تفکر هجرت و دوري از عالم و زهد در متاع آن؛
در انجیل متی آمده است: « اگر می خواهی کامل باشی برو و املاك خود را بفروش و به فقرا عطا کن که در این صورت براي تو گنجی در آسمان است. آن گاه بیا و مرا متابعت کن» [2]
2- فکر پناه بردن به کوه ها و بیابان ها؛
این فکر از صعود مسیح علیه السلام به کوه، براي نماز یا تعلیم مردم نشأت گرفته است.
3- جدایی از زن؛
پولس در رساله اول خود به اهل قرنثیه می نویسد: « خوب است براي مرد که تماس با هیچ زنی نداشته باشد.»[3]
4- فقر؛
منشأ این عمل، زهد مسیح و متحمل شدن دردهاي اوست.
5- اطاعت از رؤسا؛
پولس در رساله خود به طیطس می نویسد: «آنان را یادآور تا براي صاحبان ریاست و قدرت خضوع کنند» [4]
اشکالات رهبانیت
عقیده رهبانیت از جهات مختلف داراي اشکالاتی است:
1- فکر رهبانیت در قرن دوم میلادي، بعـد از رفتن حضـرت مسـیح علیه السـلام پدید آمد، و این خود دلیل بر این است که از بـدعت هاي در مسـیحیت می باشـد.
2- اسلام براي رسیدن بشر به کمال و سعادت و لقاي الهی، برنامه اي مقرر کرده که می تواند انسان را در عین همنشینی با مردم به سرمنزل مقصود برساند، و هرگز احتیاج به رفتن به غار و بیابان نداشته باشد.
3- دوري از مسائل جنسی، سبب نابودي بشریت است.
4- زهد به معناي نداشتن علقه به دنیا و مظاهر آن است، نه استفاده نکردن از متاع دنیا.
5- فقري را که اسـلام سـفارش می کنـد، به معناي اعتقاد به این است که من در مقابل خدا فقیر مطلق هستم و هر چه دارم از آن اوست، نه این که انسـان به دنبـال مـال نرود و فقیرانه زنـدگی کنـد.
6- مطابق حکم عقل و دسـتورات شـریعت اسـلام، اطاعت از رؤسایی که حکومتشان مشـروع بوده و به احکام خدا دستور میدهند، لازم است، نه اطاعت از هرحاکمی.

پی نوشت :
[1] سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ ، ارل کرنز ، ترجه ارمان رشدی ، نشر ایلام . صفحه 124
[2] متی ،19 :21
[3] رساله اول به اهل قرنثیه 7 :1
[4] رساله به طیطس 3 : 1



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بدعت , شریعت ,
تاریخ :
بازدید : 72
نویسنده : محمد

دکـتر بنـوه (علی سـلمان)؛ او شخصـی فرانسـوی اسـت کـه بعـد از بحث و مطـالعه فراوان و تحقیـق دربـاره قرآن کریم، از
مسـیحیت بازگشـته و به اسلام گرویده است. وی در مقاله ای در این باره می گوید: «من قبلا دینی داشتم که روح وجوهر آن مرا به زنـدگی دینی راهنمایی نمی کرد؛ زیرا عقایـد مسـیحیت، هرگز نزد من از مقبولیت لازم برخوردار نبود و برای من وجود خدا را ثابت نمی کرد. از این جهت شـعور من نسبت به وحدانیت خدا مرا مانع می شد تا
مبـدأ تثلیث را قبول کنم، همان گونه که به تبع آن بین من و اقرار به الوهیت مسـیح حایل می شـد. و لـذا بدون اختیار روحم با جزء اول از شـهادتین ؛ یعنی «لااله الّا الله» و با حقیقت سوره اخلاص « قُل ُهو الله َأحد * الله الصمـد * لَم یلِد َولَم یولَد * َولَم یکن لَه ُکفواً أحد» موافقت داشت.
از اینجا روشن می شود که علت اصـلی انتخاب اسـلام توسط من به اسباب روحی محض باز می گردد، جز آن که سبب هاي دیگری نیز بوده که مرا در وارد کردن به این دین ترغیب کرده است که از بین آن هـا رضایت نداشـتن از « رهبانیت» است که این عمل به افراد سلطه ای می دهد که به اعتقاد آنان می تواند با آن، کارهاي زشت بشر را محو نماید....«

پی نوشت:
نگاهی به مسیحیت ،علی اصغر رضوانی ،نشر جمکران ،صفحه 100



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 120
نویسنده : محمد


الف- حمل کننده صلیب؛ در انجیل یوحنا به مسیح نسبت داده شده، ولی در انجیل متی و مرقس و لوقا به «سمعان قیراونی» نسبت داده است.
ب- کلام عیسی بر روی صلیب ؛ در انجیل یوحنا در مورد کلام مصـلوب چنین آمـده است که عرض کرد: «اي پـدر من! روحم را به تو به ودیعت می گذارم.» ولی در انجیل متی و مرقس چنین آمده است: «اي خداي من! چرا مرا رها کردي؟«
ج- فریـاد مصـلوب؛ در مورد فریـاد زدن مصلوب ، در انجیـل یوحنا می گویـد: او هرگز فریاد نزد. ولی درانجیل متی و مرقس آمـده است که او دوبار فریاد زد. واما درانجیل لوقا می خوانیم: او یک مرتبه فریاد برآورد.

این تناقضات اناجیل در مورد یک واقعه نشان ازآن میدهد که کاتبان آن ها برخلاف تصور مسـیحیان، هنگام نوشـتن انجیل معصوم نبوده و از جانب خداوند به آن ها الهام نشده است



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 96
نویسنده : محمد

 

با مراجعه به آیین بودا پی می بریم که در این آیین، اعتقاد به فدا شدن بودا به جهت آمرزش گناهان وجود دارد .
لـبی هوك می گویـد: « به عقیـده بوداییـان، بودا هم انسـان و هم خـداست که در این جهـان لبـاس نـاسوتی پوشـید تـا مردم را
راهنمایی کند! فدای گناهان آنان شود! راه آسایش را به آنان نشان دهد... همه این ها عقیده تمام بوداییان است» [1]
ماکس مولر می گویـد: « بوداییان معتقدنـد که بودا می گفت: همه گناهانی را که از بشـر سـر می زند من به گردن می گیرم تا
جهان رستگار گردد.» [2]
این افسانه خرافی که:خـداي جهان اقنومی از وجود خود را به صورت انسانی ازمریم برآورد تا به دار آویخته گردد وهرکس بدو ایمان آورد آمرزیده می شود، حقیقتا اندیشه اي کودکانه به شمار می آید و مایه شرمندگی عقل آدمی است که گروهی آن را باور کرده اند و از آن دفاع می کنند.
آیـا مبـدأ بی کران هستی که همه چیز را در اختیـار دارد و بر هر کـاری تواناست، نمی توانست از راهی غیر از به دار آویخته شـدن عیسی ،گناه بندگانش را بیامرزد؟
آیا خدای جهانیان با همه لطف و رحمتش، پیش از میلاد مسیح هیچ گاه بندگان گنهکارش را نمی آمرزید؟
آیا ایمان به چنین اندیشه ای، اهانت به مقام خداوند متعال و خالق هستی  شمرده نمی شود؟

پی نوشت:
[1] سفرنامه هوك ،جلد 1،صفحه 326و327.
[2]  اریخ ادبیات سانسکریت، صفحه 80



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بدعت , شریعت ,
تاریخ :
بازدید : 70
نویسنده : محمد

دکتر حمیـد مارکوس؛ او که فردی آلمانی است و دین اسـلام را انتخاب کرده است، در مقاله ای در این رابطه می گویـد:«من از طفولیت در خودم این میل شدیـد را می دیـدم که هرآنچه مربوط به شـئون اسـلامی است را بخوانم، و لذا به طور دقیق ترجمه قرآن مجیـد را که در کتابخـانه شـهر مـا بود مطـالعه کردم... در آن وقت، عظمت تنظیم تشـریعی در قوانین اسـلامی اثر
بسـیاری در نفس من می گذاشت، و آن نهضت عجیبی که شریعت اسلامی در آن عصرها ایجاد کرد، تأثیر به سزایی در فکرم هماننـد انقلابی بزرگ گذاشت. آن گاه موفق شدم تا از نزدیک با مسـلمانان ملاقات کرده و از آنان در «برلین » کمک بگیرم و لـذا بسـیار از تفاسـیر ملاصـدرا درباره آیات قرآنی اسـتفاده کردم... و بعـد از مـدتی که با این شخصـیت فکری انس گرفتم،اسلام رابرگزیدم.
بیش از همه آنچه را که مربوط به شـئون بشـری و ارتباط انسانی بود، افکار و تصورات مرا به خود مشـغول کرد. اموری که در
جاهای دیگر نیافتم و هرگز در غیراسـلام سـخنی از آن ها نشـنیدم. توحیدی که اسلام معرفی می کند، عقیده مقدسی است که از هرگونه خرافاتی که با عقل و علوم جدید سازگاری ندارد، پیراسته است، و لذا ما هیچ گونه ضدیتی بین عقیده و علم در دین اسلام نمی بینیم و این، امتیاز خاص و بزرگی است براي کسی که تمام قدرت و استعدادهایش را در راه علوم صرف کرده است.
امتیاز دیگر این دین آن است که تعلیمات آن، تعلیماتی توخالی و آرمانی صـرف نیست که راه خود را کورکورانه در زندگی بشر دنبال کند، بلکه تعالیم اسلام، قواعد و احکامی است که در زندگی بشر به صورت ملموس نفوذ دارد.
قوانین اسلام هرگز سلب اختیار و آزادي از فرد نمی کند، بلکه ارشاداتی است که هدف از آن، تأسیس آزادي دست جمعی وعمومی است.
در خلال سـال های طولانی به کرات به این حقیقت رسـیدم که اسـلام واسـطه طلایی براي ربط بین زنـدگی فردي و زنـدگی اجتماعی است، که یکدیگر را به هم مرتبط می سازد.[1]

پی نوشت
[1] نگاهی به مسیحیت ،علی اصغر رضوانی، نشر جمکران ،صفحه 104



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 111
نویسنده : محمد

لورد هیدلی؛ از دانشمندانی که بعد از مطالعات و بحث های طولانی در دو دین معروف - مسیحیت و اسلام - اسلام را ترجیح داده و آن را اختیار کرده است، در کتابش که در مورد توجه غرب به اسلام نوشته، می گوید: « اعتقـاد کنونی من تنهـا در نتیجه بحث هـای سـال های متمادی است... من بایـد این مطلب را اعتراف کنم که بسـیار خوشـحال شـدم هنگـامی که دریافتم تمام نظریات و تجربیاتم به طور کامل مطابق با اسـلام ازکار درآمد... محبت و الفت و تسامحی که در اسلام است بسیار نزدیک تر و بیشتر است از آنچه را که مسیح آورده، آن گونه که رجال مسیحیت درکلیساهای متنوع می گویند. ملاحظه کنید عقیده تثلیث را که با حالتی از تشویش امیخته شده که هرگز عقل آن را باور نمی کند. این عقیده هدف غایی بوده کلیسا و یکی از مهم ترین عقاید اساسـی آن به حساب می آید، در حالی که اگر ما به آن اعتقاد داشـته باشـیم به هلاکت ابدی گرفتار شده ایم!! من معتقدم که هزاران مرد و زن نیز همانند من قلبا مسـلمانند ولی ترس از انتقاد و اینکه از جامعه طرد شوند، مانع شده تا عقیده قلبی خود را اظهار دارند... .من الآن به سبب اسلام آوردنم، خود را مسیحی واقعی می دانم، بهتر از آنچه که قبلا برآن بودم وامید دارم که دیگران نیز همانند من با تمام شـهامت و افتخار به حقانیت اسلام اعتراف کرده و آن را صحیح ترین دین بدانند...
کلیساهای متعدد مسـیحی هر کدامشان با دیگري تناقض آشکاری دارد و معلمین عقاید آن ها، گره هایی را بر تعالیم مسیحیت بسـته انـد که هرگز باز نخواهـد شد و عقایدي را جعل کرده اند که وحشت عظیمی را در عقول انسان ایجاد خواهد کرد... من در طول چهل سال فکر کردم تا به این حل صـحیح و رأي قطعی نزد خود رسـیدم که تمام ترکیب هاي این دین خیالی، دسـت پرورده انسان است، نه تعلیمات الهی. و بر من واجب است که اعتراف کنم که دیـدارم از شـرق باعث شد تا دلم پر از احترام وتعظیم نسبت به دین محمد گردد، دینی سلیس که به انسان می آموزد چگونه در طول مدت زندگی اش خدا را عبادت کند.
از امتیازات اصـیل اسـلام تناسب آن با تمام جنسیت هاي بشري است. لذا تنها عرب ها نبودند که از اسلام پیروي کردند... دین اسلام دینی جهانی است و قابـل پیاده شـدن در هر زمان و مکان است. و اگر براي هر جنسـیتی سازگاری دارد به طور ضـروری براي هر عقلی نیز سازگـاری دارد؛ زیرا اسـلام دین فطرت است و فطرت در انسـان هـا بـا یکـدیگر اختلاف ندارنـد و لـذا اسـلام بـا هر درجه ازپیشرفت و تمدن بشري سازگاري دارد... .

ایقاظ الغرب للاسلام، لورد هیدلی، ترجمه اسماعیل حلمی بارودی



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 81
نویسنده : محمد

بنظر میرسد پولس در تبلیغ مسیحیت مورد نظر خود از شرایطی بهره جست که حضرت مسیح و حواریون ان حضرت از آن شرایط بهره نگرفتند که مهمترین انها این سه عامل بودند

(1)- تغيير و همسان سازی تعاليم مسيحيت با عقايد رايج آن زمان.
 مردم امپراتوری روم، به خدايانی بشری اعتقاد داشتند. اين خدايان در قالب امپراتور و يا اساطير جلوه گر مي شدند.
بديهی است كه در چنين جامعه ای، تعاليم يكتاپرستانه و اعتقاد به خدايی ناديدنی نمي توانست بهراحتی غالب شود. اما
پولس با اعلام اينكه عيسی، خدايی است كه لباس جسم دربركرده و به ميان مردم آمده است[1] به نوعی همان عقايد رومی را با نامی جديد ارائه كرد. به همين دليل، مسيحيت جديد كه ابتكار و دست ساخته پولس بود بهراحتي مورد پذيرش مردم آن سامان قرارگرفت.
(2)- حذف شريعت.
شريعت موسوی، مشتمل بر احكامی سخت بود كه پايبندی به آن برای مردم بی قيد و بند آن جامعه بسيار مشكل مينمود. پولس با ادعای اينكه با مصلوب شدن مسيح، زمان عمل كردن به احكام شريعت به سر آمده است[2]،پذيرش آيين جديد را برای مردم آسان ساخت و همين مسئله توانست زمينه مناسب را برای گرايش سريع و انبوه مردم فراهم آورد.
(3)-  دستور به پيروی از حاكمان.
حكام و سلاطين، همواره با كساني كه به نوعی با حكومت آنان به دشمنی برخيزند به مبارزه مي پردازند و سعی در ازبين بردن آنان دارند. در مقابل با كسانی كه مردم را به اطاعت از آنان فرا بخوانند، تا حد امكان از در دوستی درمی آيند. حضرت مسيح، به مبارزه علني با حاكمان رومي از يكسو و رهبران فاسد يهودی از سوی ديگر پرداخته بود. همين مسئله سبب شد كه آنان با تمام توان خويش بر ضد عيسی به پا خيزند. پولس به جاي آنكه در نوع برخورد با حكام، دنباله رو مسيح باشد، از در دوستی با صاحبان قدرت درآمد. وی به پيروان خويش دستور ميداد كه بايد مطيع بی قيد و شرط حاكمان بود:
«هر شخصي مطيع قدرتهای برتر بشود زيرا كه قدرتی جز از خدا نيست و آنهايی كه هست از جانب خدا مرتب شده است حتی هركه با قدرت مقاومت نمايد مقاومت با ترتيب خدا كرده باشد... زيرا خادم خداست برای توبه نيكویی، لكن هرگاه بدی كنی بترس چون كه شمشير را عبث برنميدارد زيرا او خادم خداست و با غضب، انتقام از بدكاران ميكشد، لهذا لازم است كه مطيع او شوي.»[3]. 

پولس با بهره گيری از اين سه عامل، توانست هم از خشم حاكمان در امان بماند و هم به راحتی، مردم را به پذيرش مسيحيت جديد متقاعد سازد

 

پی نوشت :
[1] فیلیپیان ،7: 2-6.
[2] رومیان ،26: 3-21 .
[3] رومیان 13 :1-5 .



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بدعت , شریعت ,
تاریخ :
بازدید : 94
نویسنده : محمد

به اعتقاد مسيحيان هيچ يك از كتاب ها, نامه ها و حتى انجيل هاى چهارگانه در عهد جديد به صورت نوشته شده از سوى خداوند فرود نيامده است, چنان كه هيچ يك از نوشته هاى عهد جديد, تأليف عيسى(ع) نيست.[1]
لاون تولستو از بزرگان مسيحيت مى گويد:
(كسى كه انجيل را مى خواند بايد بداند كه عيسى مسيح در تمام مدت عمر خويش كتابى ننوشت, عيسى را نمى توان مانند بلاتون, فيلون و بامارك فريلى دانست; حتى او مانند سقراط كه تعاليم خود را به شاگردان روشنفكر و مستقل القاء مى كرد نيز نبود, زيرا شاگردان مسيح عده اى افراد ساده و در عين حال نادان بودند كه با مسيح(ع) زندگى مى كردند. آنها در زمان عيسى(ع) آنچه را از او آموخته بودند ثبت نكردند, اما پس از گذشت زمانى نسبتاً طولانى كه تقريباً در حدود صد سال طول كشيد, آنها به فكر ثبت و ضبط آموخته هاى خود برآمدند و اقدام به نگارش سخنان مسيح(ع) نمودند.[2]
وليم ادى يكى از مفسران انجيل, هيچ يك از كتاب ها و نامه هاى عهد جديد را اثر عيسى(ع) نمى داند او مى گويد:
(به يقين عيسى(ع) هيچ يك از اين كتاب ها و نامه ها را ننوشته است در روزهاى نخست و اوايل ظهور مسيحيت, عهد جديد, زبان به زبان فرا گرفته مى شد و تا بيست سال پس از صعود عيسى هيچ يك از اين نوشته ها وجود نداشت.[3]
جان ناس نويسنده كتاب (تاريخ جامع اديان) مى نويسد: (روشن است كه عيسى(ع) تعاليم و درس هاى خود را تحرير نكرد, بلكه به شاگردان خاص خويش اعتماد نمود و آنها را به اطراف جهان فرستاد تا انديشه ها و باورهاى او را براى ديگران بيان كنند.)
همو در ادامه اين بحث از سخن تاريخ نويسان سود مى برد و مى گويد: (تمام مورخان بر اين باورند كه تعدادى از نوشته هاى عهد جديد از سوى شاگردان مسيح(ع) و پس از ارتحال وى تهيه شده است.)[4]
چنان كه گفته شد, هيچ يك از مسيحيان, عيسى(ع) را نگارنده انجيل ها و نوشته هاى عهد جديد نمى دانند, اما با اين وجود درباره كسانى كه كتاب هاى عهد جديد را نوشته اند اختلاف دارند . براساس تعاليم كليسا انجيل ها وحى الهى خوانده مى شوند و نويسندگان آنها كه از شاهدان و ناظران اعمال مسيح(ع) بودند, هنگام نگارش انجيل ها با روح القدس ارتباط داشتند و با الهام از او به ثبت آيات مى پرداختند.
در برابر تعاليم كليسايى و اعتقاداتى كه كليسا تبليغ مى كند, كرى ولف تعاليم كليسايى را نمى پذيرد. او مى گويد:
(اگر انجيل ها با الهام از روح القدس نوشته شده اند, هيچ ضرورتى ندارد كه نويسندگان انجيل ها را از شاهدان و ناظران اعمال مسيح بخوانيم, زيرا آنچه آنها نوشته اند با الهام از روح القدس بوده; بنابراين نيازى نيست كه آنها ناظر و شاهد اعمال مسيح باشند.)[5]
به نظر مى رسد ولف تأكيد و اصرار كليسا را براى اثبات آن كه نويسندگان انجيل ها شاهد و ناظر اعمال مسيح بودند, تنها در صورتى صحيح و درخور توجه مى داند كه انجيل ها را نوشته بشرى بدانيم و به آنها به چشم نوشته آدميان بنگريم. انديشه هاى كليسايى از سوى عده ديگرى از انديشمندان غربى مورد نقد و بررسى قرار گرفته است.
ديبلوس, ايزلروكارناك با بررسى اختلافات و بى نظمى هاى كتاب مقدس به اين نتيجه مى رسند كه اين نوشته ها به وسيله روحانيون كليسا تنظيم شده و نزديكان و حواريون عيسى(ع) هيچ نقشى در تهيه و تنظيم آن نداشته اند.[6]
كارل كائوتسكى انجيل نويسان را افرادى سخت نادان مى خواند كه نظريات آنها درباره بسيارى از مسائل غلط از آب درآمد.[7]
همو مى نويسد:
(امروزه ثابت شده است كه انجيل ها و هيچ يك از آثار مسيحيت از سوى معاصران عيسى(ع) نوشته نشده است.)[8]
به اعتقاد اسپينوزا عهد جديد و بخصوص انجيل ها وحى الهى نمى باشند. او مى گويد: پولس در نامه اى كه به اهالى كورنثه نوشت ميان دو نوع و دو صورت از تبشير فرق نهاد: 1. تبشيرى كه برخاسته و برگرفته از وحى است. 2. تبشيرى كه برگرفته از معرفت انسانى است. بنابراين, ا ين سؤال در مورد نوشته هاى عهد جديد پيش مى آيد كه حواريون به چه اعتبار سخن مى گفتند؟ آيا به اعتبار آن كه بر ايشان وحى مى شود, يا به اين اعتبار كه در شمار فقها قرار داشتند.
در باور اسپينوزا نويسندگان عهد جديد صاحب وحى نبودند. چه اينكه انبيا و يا صاحبان وحى هنگامى كه سخن مى گويند گفته هاى خود را سخن خداوند معرفى مى كنند. مثلاً مى گويند: اين كلام پروردگار است. اما حواريون چنين روشى ندارند و سخن خود را كلام خداوند معرفى نمى كن ند; براى نمونه پولس در نامه اول خود به قرنتيان كه از نوشته هاى عهد جديد است بارها به مخاطب خود يادآور مى شود كه آنچه من مى گويم نظر شخصى من است نه خدا. (زن تا زمانى كه شوهر او زنده است حق ندارد با مرد ديگرى ازدواج كند, اما زمانى كه همسر او فوت كرد مى توا ند با ديگرى ازدواج كند. البته اين حكم خداوند است اما نظر شخصى من آن است كه در صورتى هم كه همسر او مرد به عقد او باقى باشد و با مرد ديگرى ازدواج نكند.)[9] و از سوى خداوند در اين مسئله نزد من چيزى نيست.[10]
هرگاه يكى از حواريون بگويد: (نزد ما از سوى خداوند حكمى است) مقصود او از اين جمله آن نيست كه خداوند به من وحى كرده است بلكه او مى خواهد مطلب خويش را مستند به مسيح كند و آن را از تعاليم مسيح به شمار آورد.[11]
افزون بر اين, صاحبان وحى به هنگام بيان آيات الهى استدلال نمى كنند, اما حواريون هميشه با استدلال, گفته هاى خويش را زينت مى بخشند.[12]
به باور اسپينوزا انجيل ها وحى الهى به شمار نمى آيند. او به صورت استفهام انكارى مى گويد:
(كدام يك از ما مى توانيم باور كنيم خداوند اراده كرده داستان و قصه عيسى(ع) را بيان كند و آن را چهار بار براى بشر تكرار نمايد؟!)[13]

 

برگرفته از مقاله كتاب مقدس در نگاه انديشمندان غربي، نشریه پژوهش های قرانی ،شماره 1

پی نوشت :

[1]. مركز اللوثرى للخدمات الدينية, سئوال و جواب , 1/ 49.
[2]. تولستو, انجيل تولستو / 34.
[3]. كنز الجليل فى تفسير الانجيل, 1/ 3, به نقل از: آشنايى با مكتب مسيحيت / 339.
[4]. ناس, جان, تاريخ جامع اديان / 575.
[5]. ولف, كرى, مفهوم انجيل ها / 17 ـ 18.
[6] . آشتيانى, جلال الدين, تحقيقى در دين مسيحيت / 29.
[7] . كائوتسكى, كارل, بنيادهاى مسيحيت, ترجمه عباس ميلانى / 34.
[8]. همان / 33.
[9]. كتاب مقدس, باب 7 آيه 40.
[10]. همان.
[11]. عويضة, كامل محمد محمد, الاعلام من الفلاسفة, باروخ اسپينوزا / 169.
[12]. كتاب مقدس, قرنتيان اول, باب 10 آيه 15.
[13]. عويضة, كامل محمد محمد, الاعلام من الفلاسفة, باروخ اسپينوزا / 171. 



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , کتاب مقدس ,


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا ملکوت و آدرس tamalakoot.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 96
بازدید کل : 12360
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com