تثلیث
یکی از اعتقادات بنیادین مسیحیت است که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر (که در عیسی مسیح تجسم پیدا کرد) و خدای روحالقدس میباشند. این سه ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز میباشند.
مورّخین عموماً توافق نظر دارند که کتاب مقدس هیچ جا آشکارا تثلیث را بیان نکردهاست.[۱] مورخ ریچارد سووین بورن (از جمله مورخینی که اعتقاد به تثلیث دارد) این مسئله را اینگونه توضیح میدهد که اگر عیسی میخواست تثلیث را مشخصاً بیان کند بجز اندکی، بقیه منظور او را اشتباه میفهمیدند. بنابراین او تعلیماتی بر جای گذاشت که بصورت ضمنی تأیید کننده تثلیث باشند و مسیحیان بعدی بتوانند آنها را به شکل منظم در آورند.[۲] بین مورخین توافق نظری در مورد اینکه آیا واقعاً تثلیث جزو تعلیمات کتاب مقدس هست وجود ندارد.[۳] همچنین شاهدان یهوه که یکی از شاخه های مسیحیت هستند اعتقاد به تثلیث ندارند و آنرا رد میکنند. نوشتههای به دست رسیده از قدیمیترین الاهیدانان مسیحیان نشان دهندهٔ تأکید زیاد آنان روی ذات خدایی عیسی میباشد. سؤالی که برای این الاهیدانان پیش آمده بود و به موضوع مناظرات بین این الاهیدانان تبدیل شده بود، این بود که چگونه میتوان هم عیسی را خدا حساب آورد و هم به واحد بودن خدا اعتقاد داشت؟[۱] راه حلهای زیادی پیشنهاد شده و مورد بحث قرار گرفت که از بین آنها اعتقاد بیان شده در ابتدای مقاله از تثلیث بر بقیه غالب آمدهاست.[۴] در قرن دوم میلادی ترتولیان برای اولین بار از کلمه trinitas (شکل لاتین trinity)، استفاده کرده و ماهیت خدا را بشکل ذات واحدی که از سه شخص تشکیل شده توصیف کرد (اگر چه ترتولیان اولین کسی بود که از کلمه تثلیث استفاده کرد ولی الاهیدانان دیگری مانند ایرنیوس هم توضیحات مشابهی ارایه کرده بود.[۵]).[۱] اریگن پس از او نیز تاکید بر واحد بودن خدای متعال (که خالق جهان است)، پسر (که رهایی بخش بشر بوده) که با خدا هم ازل بود و روحالقدس (که تطهیرکننده بشر است) کرد.[۱] از جمله عقاید که مورد قبول واقع نشده این دید که عیسی از نظر مرتبه پایینتر و تحت فرمان خدای پدر میباشد، یا اینکه پدر، پسر و روح القدس تمایزی از هم نداشته و سه طرقی هستند که خدای واحد خود را افشا کرده، بودند.[۶] اینگونه بحثها تا قرن چهارم ادامه داشت تا اینکه اعتقاد به تثلیث به عنوان عقیده رسمی مسیحیان بیان و به تصویب رسید. بحثها بر سر جزئیات تثلیث بین مسیحیان ادامه یافت. یکی از موضوعات مورد اختلاف بین مسیحیان که منجر به انشقاق بزرگکلیسای شرقی و غربی گردید اختلاف نظر در مورد ماهیت روحالقدس بود. عقیده کلیسای شرقی این بود که روحالقدس نشأت گرفته یا برخاسته از پدر از طریق پسر میباشد ولی کلیسای غربی معتقد بود که روحالقدس برخاسته از پدر و پسر میباشد.[۱]
تعریف
تَثلیث واژهای عربی است به معنای «سهگانگی»[نیازمند منبع]. این واژه همچنین در ترجمه واژهٔ «تریآس» در یونانی آمدهاست.
«سپر ایمان» مثلث تثلیث - بیانگر فرمول تثلیث در مسیحیت
در کتاب اصول اعتقادات کاتولیک تثلیث چنین تعریف شدهاست:[۷]
- «تثلیثْ واحد است. ما قائل به سه خدا نیستیم، بلکه به یک خدای واحد در سه شخص، یعنی «تثلیثِ همذات» [معتقد هستیم]. شخصهای الهی در الوهیتِ یکتا شریک نیستند، بلکه هر یک از آنها، خدای کامل است: «پدر همانی است که پسر است، و پسر همانی است که پدر است، و پدر و پسر همانی هستند که روحالقدس است، یعنی در طبیعت خود، یک خدای واحد.» هر یک از این سه شخص همین واقعیت است، یعنی ذات، جوهر، یا ماهیت الهی.»
لوئیس برکوف، الاهیدان مسیحی، در کتاب «خلاصهٔ اعتقادات مسیحی» تثلیث را اینچنین شرح میدهد:[۷]
- «... پدر و پسر و روحالقدس... چنان ماهیتی دارند که میتوانند با یکدیگر وارد رابطهٔ شخصی شوند... هر یک از اشخاص از تمامی و کل ذات یا جوهر الهی برخوردارند و اینکه این جوهر خارج از این سه شخص موجودیت ندارد.»
مهرداد فاتحی در کتاب «خدای مسیحیان:نگاهی به تثلیث» مینویسد:
- «... در خدا بُعدی متعال وجود دارد که «پدر» خوانده میشود. خدا بینهایت برتر و بالاتر از همهٔ مخلوقات خویش است و هیچ چیز و هیچ کس را با او قیاس نتوان کرد. اما در همین خدا، چون محبت است، بُعدی دوم وجود دارد که بُعدی حلولی یا درونباشندهاست و سبب میشود که او در شخص عیسای ناصری در تاریخ حلول کند و خود را از نزدیک به انسان بشناساند. خدا مخلوقیت را برخود میگیرد و اینگونه در تجربهٔ بشری و رنجهای او شریک میشود تا از درون، وضعیت او را شفا بخشد. این بُعد دوم «پسر» خوانده میشود. همچنین بُعد سومی در خدا وجود دارد، یعنی «روحالقدس»، که باز بُعدی حلولی است، با این تفاوت که خدا اینبار نه بهطور عینی در یک شخصیت تاریخیِ خاص، بلکه در قلوب تک تک مؤمنان و در جامعهٔ مسیحی یعنی کلیسا ساکن میشود و با مؤمنان رفاقت و صمیمیت نزدیک برقرار میکند.»[۸]
تثلیث در عهد قدیم
خدا در شکل عیسی در باغ عدن با آدم و حوا روبرو میشود.
الاهیدانان مسیحی بصورت سنتی به آیاتی از عهد عتیق در جهت اثبات تکثر در خدا اشاره میکردند. به عنوان مثال آیه ۲۶ فصل ۱ از کتاب پیدایش «بیاییم انسان را در تصویر خودمان، و شبیه خودمان بسازیم» یا اشاره به روح خداوند در آیه ۲ فصل ۱ کتاب پیدایش جهت تایید تثلیث و سازگاری آن با عهد عتیق ذکر میشدهاست.[۹] برخی از الاهیدانان مسیحی خدای قوم اسرائیل را با تثلیث یکی گرفته، گروهی دیگر خدای قوم اسرائیل را با پدر یکی گرفته و گروه دیگری از الاهیدانان خدای قوم بنی اسرائیل را با عیسی یکی گرفتهاند. دیدگاه اول و دوم طرفداران بیشتری نسبت به دیدگاه سوم داشتهاست.[۱۰]
به گفته مورخ میرسیا الیاد[۱۱] مفسرین و مورخین امروزی از دیدگاه سنتی الاهیدانان مسیحی فاصله گرفته و عموماً اعتقادی به وجود آموزه تثلیث در عهد عتیق ندارند. زیرا اگر چه عهد عتیق خدا را پدر قوم بنی اسرائیل خوانده و از شخصیت پردازی خدا به عنوان کلام، روح، خرد و حضور استفاده جسته، ولی فضای حاکم بر متون عهد عتیق و اهداف مورد نظر این متون اجازه مرتبط کردن آنها با آموزه تثلیث (که بعدها تبیین شد) را نمیدهد.[۹]
تثلیث در عهد جدید[ویرایش]
به نام خدای یکتای پدر، پسر و روح القدس، دستونشته انجیل
دیاتسرون
مسیحیان با استناد به برخی از آیات کتاب مقدس چنین اعتقاد دارند که خدا، در عهد جدید(و همچنین عتیق) خود را یک خدای واحد در سه شخص معرفی کردهاست، که بعداً در قرن دوم میلادی این آموزه تثلیث نام گرفت.[۱۲] تثلیث به صورت مستقیم در عهد جدید وجود ندارد ولی این تعلیم به طور غیر سیستماتیک در عهد جدید مطرح گشتهاست. چنانچه ترتولیان پدر کلیسای شهیر قرن ۲-۳ میلادی مینویسد: «کتاب مقدس به بهترین شکل تثلیث را بیان میسازد»[۱۲]
فرمول تثلیث در عهد جدید
در انجیل متی، اثری مسیحی از قرن یک میلادی که اولین کتاب عهد جدید میباشد، فرمول تثلیث توسط عیسی اینگونه بکار گرفته شدهاست:
پس بروید و همهٔ قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر، پسر و روحالقدس تعمید دهید. ۱۹:۲۸
چنین استدلال شدهاست که اقانیم پدر، پسر و روح القدس در این فرمول به موازات یگدیگر مطرح گشتهاند. همچنین نکتهٔ ظریفی که در این فرمول گنجانده شده کلمهٔ «نام» میباشد که نه به صورت جمع بلکه به صورت مفرد بکار برده شده که میتواند به یک نهاد و وجود این سه اقنوم دلالت داشته باشد. پولس رسول[۱۳]، یوحنای حواری[۱۴] و پطرس حواری[۱۵] نیز در کتاب مقدس از فرمول تثلیث سود جسته و از هر سه اقنوم خدا را در جایگاهی هم سطح نام بردهاند.
الوهیت پسر در عهد جدید
در عهد جدید عیسی خود را به طور مستقیم خدا نخواندهبا این حال مشخصات خدا از جمله یکی بودن با خدا[۱۶]، پیش موجودیت و بیزمانی[۱۷] مورد پرستش واقع شدن همچون خدا[۱۸] و تجلی خدا[۱۹] را بخود نسبت دادهاست. در فراز یوحنا ۲۰ تومای رسول مسیح را «خداوند و خدا» خوانده و عیسی در جواب به این سخن میگوید:«خوشابهحال آنان که نادیده، ایمان آورند»عیسی برخی صفات خدا در عهد عتیق که معمولاً گمان میشود تنها برای خداوند مقدور است را گاهی بخود نسبت میداد که از جملهٔ آنها، «من هستم»[۲۰][۲۱] «داور»[۲۲][۲۳] «اول و آخر»[۲۴][۲۵] «بخشایندهٔ گناه»[۲۶][۲۷]میباشند. اما حواریون و دیگر نویسندگان عهد جدید عیسی را بوضوح»خداً (Theos) خواندهاند.[۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲] وی را همذات با پدر[۳۳]، ازلی[۲۹] خالق فرشتگان[۳۴] و خالق جهان[۳۵] دانسته و او را همچون پدر عبادت مینمایند.[۳۶]
در فراز یوحنا باب ۱۰ آیات ۲۵ تا ۳۳ میخوانیم:
عیسی پاسخ داد: «... «من و پدر یکی هستیم». آنگاه بار دیگر یهودیان سنگ برداشتند تا او را سنگسار کنند. عیسی به ایشان گفت: «کارهای نیکِ بسیار از جانب پدر خود به شما نمایاندهام. بهسبب کدامین یک از آنها میخواهید سنگسارم کنید؟» پاسخ دادند: «بهسبب کار نیک سنگسارت نمیکنیم، بلکه از آنرو که کفر میگویی، زیرا انسانی و خود را خدا میخوانی.»
یوحنای حواری در دیباچهٔ انجیل خود الوهیت مسیح، همذات بودن وی با پدر، تمایز با پدر و تجسم وی را اینگونه شرح میدهد:
در ازل کلمه بود. کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود،
از ازل کلمه با خدا بود. همه چیز به وسیلهٔ او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد. حیات از او به وجود آمد و آن حیات نور آدمیان بود. نور در تاریکی میتابد و تاریکی هرگز بر آن چیره نشدهاست. مردی به نام یحیی ظاهر شد که فرستادهٔ خدا بود. او آمد تا شاهد باشد و بر آن نور شهادت دهد تا بوسیلهٔ او همه ایمان بیاورند... پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید. ما شکوه و جلالش را دیدیم - شکوه و جلالی شایستهٔ فرزند یگانهٔ پدر و پر از فیض و راستی. شهادت یحیی این بود که فریاد میزد و میگفت: «این همان شخصی است که در بارهٔ او گفتم که بعد از من میآید اما بر من برتری و تقدم دارد زیرا پیش از تولد من، او وجود داشت.» انجیل یوحنا باب ۱ آیات ۱-۷ و ۱۴-۱۵
آر. سی اسپرول( R. C. Sproul)، الهی دان مسیحی، در مورد یوحنا ۱:۱ با اشاره به [کلمه] (Logos) (یونانی: λογος) چنین مینویسد: «در این آیهٔ چشمگیر، Logos هم از خدا متمایز شده [کلمه نزد خدا بود] و هم با او یکی انگاشته شدهاست [کلمه خدا بود]. این جمعِ اضداد تاثیر بسیاری بر شکل گیری آموزهٔ تثلیث داشت زیرا به موجب آن، Logos به عنوان دومین شخصِ تثلیث ظاهر میشود. کلمه به لحاظ شخص از پدر متمایز است، اما با او همذات میباشد.»
دکتر دانِیل بی. والاس استاد زبان یونانی، در مورد اهمیت ساختار فراز اینچنین توضیح میدهد:«ساختاری که انجیل نگار انتخاب کرده، موجزترین شکل ممکن بود برای بیان این اندیشه که «کلمه» خدا بود، اما متمایز از پدر.» بدین ترتیب تشخص کلام(اقنوم پسر-عیسی مسیح) متمایز از تشخص پدر اما همذات با وی میباشد. ویلیام بیدِروُلف (W. Biederwolf) مینویسد:
«کسی که بتواند عهد جدید را بخواند اما پی نبرد که عیسی ادعا میکند که شخصی برتر از یک انسان است، مانند کسی است که به هنگام ظهر به آسمان صاف نگاه کند و خورشید را نبیند.»
الوهیت پدر در عهد جدید
غالباً معتقدند خصوصیات «پدر»، بعد اول تثلیث در سخنان مسیح، به موازات خصوصیات و توصیفات «یهوه» در عهد عتیق میباشند، با این حال در هیچ فرازی از چهار انجیل کانن، پدر، توسط مسیح، مستقیماً "یهوه" نامیده نشدهاست. این در صورتیست که غالب مسیحیان، "پدر" را در کلمات مسیح به یهوه تعبیر میکنند. البته وی، بارها توسط انبیا، مسیح و حواریون، خدا(Theos یا الوهیم) خوانده شدهاست.
عیسی پاسخ داد: «.. کار کنید، امّا نه برای خوراک فانی، بلکه برای خوراکی که تا حیات جاویدان باقی است، خوراکی که پسرانسان به شما خواهد داد. زیرا بر اوست که خدای پدر مُهر تأیید زدهاست.» یوحنا ۲۷:۶
در فراز یوحنا باب ۱۷ آیات ۱-۴ میخوانیم:
پس از این سخنان، عیسی به آسمان نگریست و گفت: «پدر، ساعت رسیدهاست. پسرت را جلال ده تا پسرت نیز تو را جلال دهد. زیرا او را بر هر بشری قدرت دادهای تا به همهٔ آنان که به او عطا کردهای، حیات جاویدان بخشد. و این است حیات جاویدان، که تو را، تنها خدای حقیقی، و عیسی مسیح را که فرستادهای، بشناسند. من کاری را که به من سپردی، بهکمال رساندم، و اینگونه تو را بر روی زمین جلال دادم. پس اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم.
مسیح در روزهای واپسین پپیش از تصلیب، پدر، شخصی که(بر اساس کتاب مقدس) از جانب وی فرستاده شدهاست، را "خداً میخواند:
چراکه پدر خودْ شما را دوست میدارد، زیرا شما مرا دوست داشته و ایمان آوردهاید که از نزد خدا آمدهام. من از نزد پدر آمدم و به این جهان وارد شدم؛ و حال این جهان را ترک میگویم و نزد پدر میروم. یوحنا ۱۶: ۲۷- ۲۸ همچنین یوحنا ۲۹:۶، یوحنا ۳۳:۹ و یوحنا ۳:۱۳
الوهیت پدر در دیگر سخنان مسیح نیز کاملاً مشهور بوده که یوحنا ۳۶:۱۰، یوحنا ۱۱:۴، یوحنا ۱۷:۲۰ و یوحنا ۸:۵۴ از جملهٔ آنها میباشند.
نقد تثلیث
هاکس در قاموس مقدس گوید:"خدا از خود به وجود آمده، و طبیعت خدائی، قصد از سه اقنوم مساوی الجوهر است (متی ۱۹:۲۸ و نامه ۲ پولس به قرنطیان ۱۴:۱۳) یعنی خدا پدر، خدا پسر، خدا روح القدس. خدا پدر خالق جمیع کائنات است به واسطه پسر (مزمور ۶:۳۳ و نامه ۱ پولس به کولسیان ۱۶:۱ و نامه وی به عبرانیان ۲:۱) و این سه اقنوم را یک مرتبه و در درجه و عمل است". نیز گوید: "نماز جز به حضرت ایزد تعالی به دیگری بجا آورده نمیشود (متی ۱۰:۴ مقابله کنید با تثنیه ۱۳:۶ و ۲۰:۱۰) و البته اگر اوّلاً به خود مسیح یا به روح القدس هم نماز کنیم بر جا و صحیح خواهد بود، زیرا آنها نیز از جوهر الهی هستند (مقابله اعمال رسولان ۵۹:۷ و ۶۰ و نامه اول پولس به قرنطیان ۲:۱ و نامه او فیلیپیان ۹:۲) و بسیار اوقات منجی ما (مسیح ۷) منفرداً در دشت رفته و دعا میفرمود (متی ۲۳:۱۴ و ۳۹:۲۶ و مرقس ۳۵:۱ و لواقاه: ۱۶) و بلندترین نمازی که مسیح عیسی ۷ به جا آورد که نسبت به سایر نمازها اهمیتش بیشتر است، همان نماز آخری است که حضرتش با شاگردان و به جهت شاگردان خود به جا آورد (یوحنا ۵ - ۱:۱۷ و ۱۹:۶ و ۲۶:۲۰)". همچنین میگوید: "مسیح از خدا تشکّر کرد که دعای او را استجابت نمود (یوحنا ۴۱:۱۱ و ۴۲) و برای اعانت خواستن از خدا دعا نمود (یوحنا ۲۷:۱۲) و از وی مسئلت نمود که چرا مرا به خود وا گذاشتی، در هنگامی که او را به دار میآویختند (متی ۴۶:۲۷)".
مطالب فوق نمونهای از عقاید مسیحیان در مورد خداشناسی بود که هاکس آنها را از کتب مقدس استخراج کردهاست. باید گفت نظر و دقت در عبارات فوق از غلطگیری و اعتراض بر آنها گذشته و بایستی به فکر صحیحگیری آنها افتاد. برای اینکه ادعای بدون دلیل نکرده باشیم، برخی از تناقضات آنها را در اینجا مشخص میکنیم.
برخی چنین تصور می کنند که: 1. نخستین معنی که برای خدا کرده یعنی "از خود بوجود آمده" مستلزم انکار خدای ازلی است که امری محال است. زیرا اوّلاً معقول نیست چیزی علت وجود خود و سبب حدوث خودش شود. ثانیاً اگر ما از استحاله این گزاره نیز چشم پوشیم، بایستی خدا را حادث فرض کنیم با این تفاوت که حدوثش مانند حدوث سایر ممکنات نیست بلکه از خودش تراوش کرده است!؟ ۲. برای ذات اقدس الهی طبیعت (که دستخوش تبدّل و زوالاست) فرض کردهاست. به علاوه آن طبیعت را در عین وحدت مشتمل بر سه وجود مباین پنداشته (خداپدر، خداپسر، خدا روح القدس) که در عین مباینت وجودی، متساوی الجوهرند. خدای پدر را از پسر عاجزتر و ناتوانتر معرفی کرده، و خلقت کائنات را به وسیله و استمداد از پسر دانسته است. در پایان، این سه جوهر متساوی و هم مباین را سه اقنوم در یک مرتبه و درجه و عمل خوانده است. ۳. در جمله دومی که از هاکس نقل شد، نخست خواندن نماز را منحصر به پیشگاه خدای پدر کرده و سپس آن را در برابر حضرت مسیح و روحالقدس نیز تجویز نموده و بر این تعدی، به اینکه این دو نیز از جوهر الهی میباشند استدلال جسته است. ولی در چند سطر بعد گوید چه بسا خود مسیح به تنهائی در دشت میرفت و به خدای پدر دعا و از او استدعا میکرد. وی در مواردی بیشمار دست نیاز به سوی خدا دراز کرده، و هنگامیکه میخواستند او را به دار آویزند، با نهایت تضرّع و عجز و لابه میگفت: خدایا چرا مرا به خود واگذاشتی تا بندگانت بدارم آویزند. چنانکه بر هر صاحب شعور و ادراک روشن است، معتقدات و مذکورات فوق از اموری متناقض و محال و نامعقول بیرون نیست، و روی این اصل نیازی به استدلال و ابطال نداشته و تنها ذکر آنها در بطلانش کافی است.. باید از مسیحیان پرسید چگونه خدای پسر – عیسی - که به زعم شما جوهر و ذاتش با خدای پدر برابر است گاهی به خدای پدر در خلقت کائنات کمک میدهد و گاهی هم، چنان ناتوان است که بندگان خدای پدر او را به دار میآویزند؟ آیا مقتول و مصلوب همان خدای پدر است، کائنات پس از وی بدون خدا مانده؟ و یا خدای پسر است؟ که البته در این صورت قسمتی از جوهر ذات خدای پدر شهید، ناتوانی و ضعف فرزندش شده است. اگر ذات عیسی ذات خدا است، پس کمک دادن و یا کمک خواستن عیسی از وی و نماز و دعا در برابرش خواندن و مصلوب شدنش چیست؟ و اگر غیر او است، و ذات او غیر ذات خدا و بلکه آفریده و بنده او، و فرزند انسانست - چنانکه هشتاد مرتبه در اناجیل اعتراف کرده که من فرزند انسانم - پس این تناقضگوییها از چیست؟[۳۷]
دیدگاه مسلمانان
در اسلام مفهوم تثلیث انکار یکتا پرستی و شرک در نظر گرفته میشود.
در قرآن
قرآن مقدس، با صراحت لهجه اعتقاد به تثلیث را کفر میداند:
«لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ یَنتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»
کسانی که (به تثلیث قایل شده و) گفتند: «خدا سومین (شخص از) سه (شخص یا سه اقنوم) است» بیشک و بیچون کافر شدند. حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست و اگر از آنچه میگویند باز نایستند، به کسانی از ایشان که کافر شدند بیچون و بیامان عذابی دردناک خواهد رسید.[۳۸]
راجع به اعتراف مسیح به بندگی خود، و تکذیب اتهام الوهیت فرماید:
«لَّن یَسْتَنکِفَ الْمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبْدًا لِّلَّهِ وَلَا الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَن یَسْتَنکِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعًا»
مسیح از اینکه بندهی خدا باشد هرگز خودداری نمیکند و نه فرشتگان مقّرب (نیز). و هر کس از پرستش او خودداری و تکبر کند (بداند که) زودا خدا همهی آنان را سوی خود گرد میآورد. ۳۹]
و نیز فرماید:
«مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلَانِ الطَّعَامَ انظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّیٰ یُؤْفَکُونَ»
مسیح پسر مریم جز پیامبری نیست که پیش از او (نیز) پیامبرانی گذشتند و مادرش زنی بسیار راست بود. هر دو غذا میخوردند. بنگر چگونه آیات (خود) را برای آنان به روشنی جداسازی میکنیم؛ سپس بنگر کجا و کی به دروغ (از حقیقت) دور افکنده میشوند [۴۰][۴۱]
به بیان قرآن یکتایی مطلق خداوند امکان اینکه وجود دیگری در ذات یا سلطه او شریک باشد را رد میکند. چهار آیه قرآن (نساء آیه ۱۷۱؛ مائده ۷۳؛ مائده ۱۱۶؛ مریم 30) به تثلیث اشاره دارد:[۴۲]
آیات
ای اهل کتاب، در دین خویش غلو مکنید و در باره خدا جز سخن حق مگویید، هر آینه عیسی پسر مریم پیامبر خدا و کلمه او بود که به مریم القا شد وروحی از او بود پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و مگویید: سه (سه گانه - سه تا)[۴۳] از این اندیشهها باز ایستید که خیر شما در آن خواهد بود جز این نیست که الله خدایی است یکتا منزهاست از اینکه صاحب فرزندی باشد از آن اوست آنچه در آسمانها و زمین است، و خدا کارسازی را کافی است. (قرآن نساء آیه ۱۷۱)
آنان که گفتند: الله سومین سهاست، کافر شدند[۴۴] در حالی که هیچ خدایی جز الله نیست اگر از آنچه میگویند باز نایستند به کافران عذابی دردآور خواهد رسید. (قرآن مائده ۷۳)
و آنگاه که خدا به عیسی بن مریم گفت: آیا تو به مردم گفتی که مرا و، مادرم را سوای الله به خدایی گیرید؟ گفت: به پاکی یاد میکنم تو را نسزد مرا که چیزی گویم که نه شایسته آن باشم اگر من چنین گفته بودم تو خود میدانستی زیرا به آنچه در ضمیر من میگذرد دانایی و من از آنچه در ذات تو است بی خبرم زیرا تو داناترین کسان به غیب هستی. (قرآن مائده ۱۱۶)
[کودک [عیسی (ع) در گهواره]] گفت: «منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است،
(قرآن مریم 30)[۴۵]
بحث
- آیه ۱۷۱ سوره نساء
شیخ أبی علی طبرسی (از اَعلام قرن ششم هجری) در تفسیر مجمع البیان، پیرامون عبارت «ولا تقولوا ثلاثةٌ» در آیه فوق چنین آوردهاست:
«ولا تقولوا ثلاثةٌ»؛ این خطابی به مسیحیان است. از زجاج است که معنا این گونه میباشد: مگویید اله ما سه تاست. و گفته شدهاست: این صحیح نیست زیرا مسیحیان به سه آلهه قائل نیستند، بلکه میگویند الهی واحد، و سه اقنوم: پدر، و پسر، و روح القدس، و معنای آن (عبارت مورد اشاره) چنین است: نگویید الله سه گانهاست: پدر، و پسر، و روح القدس.[۴۶]
- آیه ۷۳ سوره مائده
در مورد آیه ۷۳ سوره مائده محققین ماسون، ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل بر این نظر بودهاند که این آیات قرآن به نقد از شکلی انحرافی از تثلیث پرداخته که روی مجزا بودن سه شخص تثلیث به بهای از دست رفتن وحدت آنها تأکید کردهاست. محقق گریفیت[۴۷] عقیده ندارد که این آیه به تثلیث اشاره میکند زیرا در ادبیات سوریهای عیسی اغلب با لفظ «سومین از سه» خطاب میشده و بنابراین «سومین از سه» میتواند اشارهای به عیسی بوده باشد و این آیات به همراه آیات اطرافش یکی بودن خدا و عیسی را نقد کند.[۴۲]
- آیه ۱۱۶ سوره مائده
در این آیه قرآن به چیزی که عقیده دارد مسیحیان به غلط به عیسی نسبت دادهاند اشاره میکند.[۴۲] برخی از محققین پیشنهاد کردهاند که مفهومی از تثلیث که قرآن در اینجا رد میکند شکل ارتدکس آن نمیباشد و متشکل از مریم (و نه روح القدس)، عیسی و پدر میباشد. برخی محققین آن را اشتباه فهمیدن تثلیث در قرآن قلمداد میکنند.[۴۸] محقق دیوید توماس[۴۹] قرائت دیگری را پیشنهاد میکند: اگر دقیق صحبت بکنیم لزومی ندارد که این آیه در مورد تثلیث و رد آن بیان شده باشد، بلکه فقط مثالی از شرک را بیان کرده و نسبت به احترام گذاشتن افراطی نسبت به مریم و عیسی هشدار داده باشد، و در عین حال یاد آوری کرده باشد که فقط خدا و خدا باید پرستش شود.[۴۲] بعقیده محقق ادوارد هلمز ممکن است دلیل اشاره بالا بیشتر اعتراض به ستایش مریم بگونهای خاص توسط مسیحیان محلی باشد تا فهم نادرست تثلیث.[۴۸] محققین مسلمانی همچون شیخ أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی[۵۰](۳۸۵ – ۴۶۰ ه. ق.)، شیخ أبی علی الفضل بن الحسن الطبرسی[۵۱] و سید محمد حسین طباطبائی[۵۲] در آثار خود، با اشاره به موارد بکارگیری تعابیر «اتخاد رب» و یا «اتخاذ اله» در قرآن، نحوهٔ بزرگداشت مسیحیان نسبت به عیسی و مادرش را به عنوان وجهی برای تعابیر عنوان شده در آیهٔ ۱۱۶ سورهٔ مائده مطرح نمودهاند.
- آیه ۳۰ سوره مریم
در شرح واقعه تولد عیسی، در این آیه می خوانیم که عیسی در گهواره شروع به صحبت کرد و جملاتی را خطاب به جمع گفت. این آیه، ناظر به این واقعه، مستقل از دیگر تعبیرها به روشنی نظر قرآن را در مورد مقام عیسی و رابطه ایشان با خداوند بیان می دارد. بر اساس قرآن، با نقل قول از عیسی، این رابطه ارتباط عبد و معبود است و لذا احتمالهای متنوع این رابطه را نفی می کند.
- تفاسیر مسلمانان
محققین غربی در مورد اینکه آیا قرآن عقیده ارتدکس مسیحیان در مورد تثلیث را رد میکند یا اینکه تنها شکلهای انحرافی آن را رد میکند نظرات مختلفی دادند، ولی تفاسیر مسلمانان از زمانهای قدیم معتقد بودند که تثلیث سنتی مسیحیان در قرآن رد شد است .
منابع
- ↑ پرش به بالا به:۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ Michael D. Coogan, The Illustrated Guide to World Religions, p.65, Oxford University Press
- پرش به بالا↑ Richard Swinburne, Revelation, p.149, Oxford University Press
- پرش به بالا↑ به عنوان مثال منبع روبرو را ببینید:Sarah Coakley, Maurice Wiles, David Arthur, The Making and Remaking of Christian Doctrine, p. 82, Oxford University Press
- پرش به بالا↑ Trinity The Oxford Companian of the Bible, Oxford University Press
- پرش به بالا↑ Howard Clarke, The Gospel of Matthew and Its readers, p.249, Indiana University Press
- پرش به بالا↑ Trinity, Encyclopedia Britaanica
- ↑ پرش به بالا به:۷٫۰ ۷٫۱ تثلیث و پسر خدا بودن عیسی، نوشتهٔ آرمان رشدی، صفحه؟ انتشارات؟
- پرش به بالا↑ فاتحی، دکتر مهرداد. خدای مسیحیان: نگاهی به تثلیث. بخش دوم. مقدمه.
- ↑ پرش به بالا به:۹٫۰ ۹٫۱ The Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade, Trinity, Vol 15, p53-57
- پرش به بالا↑ Bruce Marshall, Trinity and Truth, Cambridge University Press, p.37
- پرش به بالا↑ Mircea Eliade
- ↑ پرش به بالا به:۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Against Praxeas, ch ۱۱
- پرش به بالا↑ دومقرنتیان ۱۳: ۱۴
- پرش به بالا↑ اولیوحنا ۴: ۱۳-۱۴
- پرش به بالا↑ اولپطرس ۱: ۲
- پرش به بالا↑ یوحنا ۱۰: ۲۵-۳۳
- پرش به بالا↑ یوحنا ۵۸:۸و یوحنا ۱۰: ۲۵-۳۳
- پرش به بالا↑ یوحنا۵: ۲۳و ۲۴
- پرش به بالا↑ یوحنا۱۴: ۸و۹
- پرش به بالا↑ یوحنا۸: ۵۸
- پرش به بالا↑ خروج۳: ۱۴ و تثنیه۳۲: ۳۹، و اِشْعَیا ۴۳: ۱۰
- پرش به بالا↑ یوحنا۵: ۲۷ ومتی۲۵: ۳۱-۴۶
- پرش به بالا↑ یوئیل:۳: ۱۲
- پرش به بالا↑ اشعیا۴۱: ۴و۴۴: ۶
- پرش به بالا↑ مکاشفه۱: ۱۷و ۲: ۸
- پرش به بالا↑ اِرِمیا۳۱: ۳۴
- پرش به بالا↑ مرقس۲: ۷و۱۰
- پرش به بالا↑ یوحنا ۲۰: ۲۸
-
- پرش به بالا به:۲۹٫۰ ۲۹٫۱ یوحنا ۱:۱
- پرش به بالا↑ عبرانیان ۱: ۸
- پرش به بالا↑ اول یوحنا ۵: ۲۰
- پرش به بالا↑ دوم پطرس۱:۱
- پرش به بالا↑ فیلیپیان ۲: ۱-۱۱
- پرش به بالا↑ کولسیان۱: ۱۶
- پرش به بالا↑ یوحنا ۱: ۱-۳
- پرش به بالا↑ مکاشفه ۵: ۱۳
- پرش به بالا↑ بشارات عهدین - دکتر محمد صادقی تهرانی - انتشارات شکرانه - 1390
- پرش به بالا↑ قرآن کریم - ترجمان وحی(دکتر صادقی تهرانی) - سوره مائده - آیه ۷۳
- پرش به بالا↑ قرآن کریم - ترجمانوحی (دکتر صادقی تهرانی) - سوره نساء - آیه ۱۷۲
- پرش به بالا↑ قرآن کریم - ترجمان وحی(دکتر صادقی تهرانی) - سوره مائده - آیه ۷۵
- پرش به بالا↑ بشارت عهدین - دکتر محمد صادقی تهرانی - انتشارات شکرانه - ۱۳۹۰
- ↑ پرش به بالا به:۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ ۴۲٫۳ ۴۲٫۴ David Thomas, Trinity, دانشنامه قرآن
- پرش به بالا↑ «ولا تقولوا ثلاثةٌ»؛ ترجمه فولادوند: «و نگویید [خدا] سهگانهاست.» ترجمه مجتبوی: «مگویید [خدا] سهاست.» ترجمه مشکینی: «و مگویید: (خدا) سه گانهاست.» ترجمه بهرام پور: «و نگویید: [خداوند] سه تا است.
- پرش به بالا↑ «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ»؛ ترجمه فولادوند: «کسانی که [به تثلیث قائل شده و] گفتند: «خدا سومین [شخص از] سه [شخص یا سه اقنوم] است، قطعاً کافر شدهاند» ترجمه مجتبوی: «هر آینه کافر شدند کسانی که گفتند: خداوند یکی از سه [خدا] است- اب و ابن و روح القدس-» ترجمه مشکینی: «بیتردید کافر شدند کسانی که گفتند: خداوند یکی از سه عنصر خدایی است (پدر و پسر و روح القدس)» ترجمه بهرام پور: «به تحقیق، کسانی که [به تثلیث قائل شده] گفتند: خدا سوم سه [خدا] ست، کافر شدند»
- پرش به بالا↑ قرآن، ترجمه فولادوند.
- پرش به بالا↑ تفسیر مجمع البیان (موسسة الأعلمی، ۱۹۹۵ م، بیروت)، ج۳، ص ۲۴۸
- پرش به بالا↑ Griffith, Christians and Christianity, in eq, i, 312-13
- ↑ پرش به بالا به:۴۸٫۰ ۴۸٫۱ Edward Hulmes: Qur'an and the Bible, The; entry in the Oxford Companion to the Bible.
- پرش به بالا↑ David Thomas
- پرش به بالا↑ تفسیر تبیان (مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۲۰۹ ه. ق.)، ج۴، ص ۶۷؛ «أنهم لما عظموهما تعظیم الآلهة أطلق ذلک علیهما کما قال «اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله» (سورة ۹ التوبة آیة ۳۳)» (زمانی که ایشان (مسیحیان) آن دو (مسیح و مادرش) را مانند خدایان مورد تعظیم و بزرگداشت قرار دادند، چنان نسبتی را به آن دو اطلاق نمود، همانطور که گفت: «بزرگان دینی و راهبان خویش را پروردگارانی به غیر از خدا گرفتند» (سوره توبه، آیه ۳۳))
- پرش به بالا↑ تفسیر مجمع البیان (موسسة الأعلمی، ۱۹۹۵ م، بیروت)، ج۳، ص ۴۵۹؛ «إنهم لما عظموهما تعظیم الآلهة، أطلق اسم الآلهة علیهما، کما أطلق اسم الرب علی الرهبان والأحبار فی قوله (اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله) لما عظموهم تعظیم الرب» (زمانی که ایشان آن دو را مانند خدایان مورد تعظیم و بزرگداشت قرار دادند، اسم آلهه را به آن دو اطلاق نمود، همانطور که اسم رب را بر راهبان و بزرگان دینی اطلاق کرد در این سخنش: «بزرگان دینی و راهبان خویش را پروردگارانی به غیر از خدا گرفتند» آنگاه که آنها را بسان پروردگار مورد تعظیم قرار دادند.)
- پرش به بالا↑ ترجمهٔ تفسیر المیزان (مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامهٔ طباطبائی، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ ه. ش.)، ج۶، ص ۳۸۴ و ۳۸۵؛ «... بلکه فرمود «نصاری مریم را الهه خود اتخاذ کردند» و معلوم است که اتخاذ الهه غیر گفتن آن است. گرچه وقتی اتخاذ شد بزبانهم جاری میشود زیرا اتخاذ اله جز بعبودیت و خضوع و بندگی صادق نیست، کما این که در قرآن هم فرموده «أفرأیت من اتّخذ الهه هویه، آیا دیدهای کسانی را که هوای نفس خود را معبود خود گرفتند؟»...»