مرقس ماجرای شام آخر و معرفی شاگرد خائن توسط عیسی مسیح را چنین روایت کرده است: «شامگاهان با آن دوازده آمد؛ و چون نشسته غذا میخوردند، عیسی گفت: هرآینه به شما میگویم که یکی از شما که با من غذا میخورد، مرا تسلیم خواهد کرد. ایشان غمگین گشته، یکیک گفتن گرفتند که آیا من آنم و دیگری که آیا من هستم. او در جواب ایشان گفت: یکی از دوازده که با من دست در قاب فرو برد! بهدرستی که پسر انسان بهطوریکه درباره او مکتوب است، رحلت میکند. لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان بهواسطه او تسلیم شود. او را بهتر میبود که تولد نیافتی.» (ترجمهی قدیم کتاب مقدس، مرقس 14: 17_ 21. )
( در یکی دیگر از اناجیل معتبر مسیحیان، ماجرای شام آخر چنین روایتشده است: «امّا شیطان در یهودای مسمّی به اسخریوطی که از جمله آن دوازده بود داخل گشت و او رفته با روسای کهنه و سرداران سپاه گفتگو کرد که چگونه او را به ایشان تسلیم کند... و او قبول کرده، درصدد فرصتی برآمد که او را در نهانی از مردم به ایشان تسلیم کند... و چون وقت رسید، با دوازده رسول بنشست… و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت: این پیاله عهد جدید است در خون من که برای شما ریخته میشود. لیکن اینک، دست آنکسی که مرا تسلیم میکند با من در سفره است؛ زیرا که پسر انسان برحسب آنچه مقدّر است، میرود لیکن وای بر آنکسی که او را تسلیم کند. آنگاه از یکدیگر شروع کردند به پرسیدن که کدامیک از ایشان باشد که این کار بکند؟»
:: موضوعات مرتبط:
مسیحیت ,
,
:: برچسبها:
مسیحیت ,
,