عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 155
نویسنده : محمد

 

ماموریت اصلی رسانه‌های تبشیری تضعیف جوامع اسلامی می‌باشد که در این راستا از انجام هیچ اقدامی ابا نمی‌کنند. مسیحیان تبشیری و مبلغان آن ها با اصل اسلام بیرق مبارزه برداشته اند و به انحاء مختلف به مسلمانان و مقدسات آن ها توهین می نمایند.

با توجه به این مبانی، ساختار و عناد تبشیری ها اسلام ناب ، رسانه های تبشیری به تبع همین نگاه با رویکردی منافقانه در صدد ایجاد اختلاف و برهم زدن اتحاد شیعه و سنی در ایران برآمدند و با انتشار مطالبی در خصوص حمایت از اهل سنت سعی در تفرقه افکنی نموده اند.

براستی مسیحیت تبشیری که با اصل اسلام و آموزه های نبوی دشمنی دارد چگونه امروز مدعی دلسوزی برای جامعه اسلامی شده است و از تضییع حقوق سخن می گوید، چنانکه وقتی به نقل اخباری از همین مسلمانانی که در خارج از ایران می باشند و اکثرا هم اهل سنت هستند، می پردازند، با توهین و اهانت برخورد می کند.

مسیحیت تبشیری قصد دارد با ایجاد تفرقه و دو دستگی در بین صفوف مسلمین اهداف خود را دنبال کند. تخریب مسلمانان از هر جنس و مذهب رسالت تبشیری ها می باشد چرا که نفوس مسلمین برای این طیف سرسوزنی ارزش ندارد و در خطرهایی که برای جوامع اسلامی رخ می دهد جز اظهار خوشحالی کار دیگری نمی کنند.

گفتنی است اثبات نفاق تبشیری ها در قبال مسلمانان براحتی با رجوع رسانه های آن ها آشکار می گردد. با جستجوی کلمه مسلمانان جز تخریب و اهانت مطلب دیگری وجود ندارد اما وقتی کلماتی چون اهل سنت جستجو شود، حاصل آن مطالبی است که تا حدی جنبه حمایتی ظاهری دارد که در حقیقت برای ایجاد تفرقه بیان شده است.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 148
نویسنده : محمد

هر روز در شبکه‌های اجتماعی مطالبی منتشر می‌شود که اعتراض به حضور خادمین و کشیشانی جعلی و یک روزه با مفاسد اخلاقی فراوان در دستگاه مسیحیت تبشیری است.

با نگاهی گذرا به شبکه های اجتماعی می توان مطالبی از این دست که در آن به افرادی که خود را کشیش خوانده و مشکلات روحی و جسمی فراوانی برای اعضای یک کلیسا به بار آوردند را مشاهده کرد.

اینکه چه چیز و یا بهتر است بگوییم چه سیستم و مکانیسمی موجب به وجود آمدن و به صحنه آمدن این قبیل افراد است را باید در ساختار مسیحیت تبشیری جستجو کرد.

بر اساس این ساختار هر فردی با هر گذشته‌ای تنها با گفتن کلماتی و تایید این کلمات از جانب کشیش یا شبان کلیسا با جملاتی که شهادت القایی محسوب می‌شود از تمام گذشته خود پاک محسوب شده و پس از چند جلسه شرکت در جلسات می‌تواند به بالاترین درجات کلیسایی هم دست پیدا کند.

اما به راستی عقل سلیم پذیرای این موضوع هست که یک نفر با داشتن سابقه انواع شرارت‌ها و رذائل اخلاقی تنها به صرف گفتن چند کلمه زبانی به ناگاه به یک قدیس!!!  تبدیل شده و بدون طی مراحل سلوک اخلاقی بتواند اعمال خود را ترک کند.

اگر چه  در مسیحیت تبشیری ادعا می‌شود که امکان این موضوع وجود دارد اما نگاهی به آثار رشد و پذیرش چنین افرادی در کلیساهای ساختمانی و  زیرزمینی نشان می‌دهد آنها نه تنها از اعمال خود دست نکشیده بلکه با فراهم دیدن میدانی جدید، فرصت را برای ارضاء امیال خود غنیمت شمرده و هر آنچه که بخواهند بر سر اعضای زیر دست خود می‌آورند.

علت اصلی چنین مشکلاتی را باید در مانیفست این جریان پیدا کرد که موافق آن شاگردسازی (بخوانید جذب عضو در فرقه) از هر چیز دیگری برای سران فرقه مهم‌تر است و در این میان آنچه برای سران فرقه اهمیت ندارد مشکلات و خطراتی است که پیاده کردن این مانیفست می‌تواند برای افراد و اعضای فرقه به بار آورد.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 230
نویسنده : محمد

 

پطیکاست یکی از فرقه های مسیحیت است که از دل مسیحیت انجیلی موسوم به اوانجلیک برآمده است.

کلیسادر میان این فرقه به عنوان یک  محل برای عبادت افراد گمراه می باشد که به دلیل خالی بودن منبع و منشأ فکری و عقلی وحتی مذهبی برخلاف آموزه های کتاب مقدس به خیال باطل خودشان مراسم عبادی برقرار می کنند .  

در کلیسای پنطیکاستی چنان بر بروز عطایا تأکید شده و بر آن ارزش گذاری می شود که افراد حاضر در مراسم کلیسایی، سعی می کنند به هر قیمتی از روی توهم و خیال از خود عطایایی بروز دهند .

به همین دلیل است که رفتار پیروان کلیسای پنطیکاستی در مراسم کلیسایی، بسیار تعجب آور است. آنها صدا‌هایی بی معنی در می آورند و به اجرای سرود همراه با آلات موسیقی می پردازند و در اثر اینگونه ارتباط ها می رقصند و حرکات موزون غیر عقلانی از خود نشان می دهند .

خنده های بسیار بلند و رعب آور سر می دهند یا بی اختیار گریه می کنند و از نظر آنان  همه اینها نشانه پُر شدن از روح القدس می باشد .

در واقع می توان گفت، هر شیرین کاری ای که هر کدام از پیروان بتواند در مراسم کلیسایی یا حین مراسم سرودخوانی از خود بروز دهد، شکل جدیدی از عطایای روح القدس شمرده می شود و اینجاست که می گویند خداوند به او توجه کرده است .



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 141
نویسنده : محمد

 

 بررسی ایدئولوژی مسیحیت صهیونیستی نشان می‌دهد در نگاه این فرقه کلیسا جایگاهی پایین تر از اسرائیل دارد بر این اساس جایگاه اسرائیل برتر از کلیسا؛ نقش اسرائیل برتر از نقش کلیسا و در نتیجه هدف کلیسا، «برخوردار کردن اسرائیل» است.

 مسیحیان صهیونیست معتقدند که یهودیان «قوم برگزیده» خدایند که جدا از همه‌ی وعده‌های داده شده به کلیسا، دارای رابطه و جایگاهی منحصر به فرد و اهدافی جاودانه در داخل سرزمین خود هستند. ادوارد ایروینگ یکی از نخستین کسانی بود که این مطلب را اظهار داشت.

ایروینگ، بر اساس تفسیر آینده‌گرای لاکونزا پیش‌بینی کرد:« هنگامی که عیسی مسیح گرفتن شاهد بر علیه امت‌ها را پایان بخشد...کشتی دیگری از گواهان را آماده خواهد ساخت... و تا آن مقصد،روح القدس خود را به سوی قوم کهن خود، یهود، باز می‌گرداند و آنان را به سوی آن روزهای فرح‌انگیز می‌آورد... این فیض روح‌القدس در کتاب مقدس به عنوان "باران آخر" مشهور است.»

این باور که خدا دو قوم برگزیده دارد، منجر به آن شده که برخی اظهار کنند: آن‌ها بر اساس پیمان‌های جداگانه قابل‌پذیرش هستند؛ جایگاه اسرائیل برتر از کلیسا است؛ نقش اسرائیل برتر از نقش کلیسا است و در نتیجه هدف کلیسا، «برخوردار کردن اسرائیل» است.

در میان متفکران مسیحی نخستین بار این موضوع را داربی مطرح کرد و  بر تمایز اساسی میان اسرائیل و کلیسا تاکید کرد . در قرن چهارم، مارسیون بر گسستگی اساسی یهودیت و مسیحیت و حتی هدا عهد عتیق و پدر عیسی تاکید کرده بود. اما این داربی بود که نخستین بار تاکید کرد که «ملت یهود هرگز نباید وارد کلیسا شود.»



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 210
نویسنده : محمد

در كتاب مقدس، هارون پيامبر خداوند و همراه و ياور موسي است و حتي معجزه تبديل عصا به اژدها نيز از او است .« و خداوند به موسي گفت ببين تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون، نبی تو خواهد بود ».[1] « و هارون عصای خود را پيش روی فرعون و پيش روی ملازمانش انداخت و اژدها شد».[2] ولی هنگامی كه حضرت موسی از كوه طور باز ميگردد، متوجه ميشود كه هارون مرتكب گناهی بزرگ شده است و موسی به هارون گفت:« اين قوم به تو چه كرده بودند كه گناه عظيمی برايشان آوردی؟هارون گفت:... و به من گفتند برای ما خدايان بساز كه پيش روی ما بخرامند... بديشان گفتم هر كه را طلا باشد آن را بيرون كند پس به من دادند و آن را در آتش انداختم و اين گوساله بيرون آمد.[3] و خداوند برهارون بسيارغضبناک شده بود تا او را هلاک سازد.[4] اما قرآن ساختن گوساله را به شخصی به نام سامری نسبت ميدهد و هارون را با بيانی زيبا از اين نسبت تبرئه ميكند: (قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي) اين قوم [بنی اسرائيل] من را به استضعاف كشاندند و نزديك بود كه مرا به قتل برسانند[5].

پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان، ترجمه قدیم، خروج، 7 : 1.
[2]همان، خروج، 7 : 10.
[3] همان، خروج، 32 : 21-24.
[4] همان، تثنیه، 9 : 20
[5] قران کریم ، سوره اعراف، آیه  150.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 150
نویسنده : محمد

گرچه مسيحيان تأكيد بسياری برگناه نخستين دارند، اما در قسمت عمده ای از كتاب مقدس اشاره ای صريح به اين آموزه وجود ندارد. عيسی در سخنان و مواعظش، چنين مطلبی را آموزش نداده است و در اناجيل اشاره صريحی به آموزه گناه نخستين نمی‌بینیم. در عهد قديم نيز چنين آموزه ای بيان نشده است؛ از اين روست كه يهوديان، گرچه همانند مسيحيان به داستانی كه در ابتدای سفر پيدايش درباره خطای آدم و مجازات وی آمده است باور دارند، اما هيچ اعتقادی به گناه اوليه ندارند و معتقدند انسان با روحی آزاد و بدون گناه وارد اين جهان ميشود .تنها در نامه های پولس است كه به آموزه گناه نخستين برخورد ميكنيم و مسيحيان به تبعيت از او، به اين آموزه معتقدند. مشخص نيست چگونه اين همه انبیای الاهی از چنين مسئله مهمی غفلت ورزيده اند، حتی خود مسيح هم در هيچ يك از آموزه هايش اشاره‌ای به سرايت گناه آدم به فرزندانش نكرده است و حواريون هم از اين مسئله مهم كه ركن اساسی مسيحيت به شمار ميرود غفلت كرده اند و تنها پولس كه نه حواری بوده و نه حواريون را شاگردی كرده است، اين مسئله را به خاطر آورده و نوشته است: به خاطر يك نفر گناه وارد جهان شد.[1]  آیا پذيرفتنی است كه انبيای عهد قديم، مسيح و حواريون از چنين مسئله مهمی غفلت كرده اند و تنها كسی كه به آن پی برده پولس است؟ البته بسياری از نوانديشان مسيحی بر اين باورند كه آموزه گناه نخستين حتی در آموزه های پولس نيز وجود ندارد و تصور گناه اوليه بطور روشن و صريح در انجيل بيان نشده است و تنها چيزی كه در گفتارهای پولس وجود دارد سخنانی دو پهلو و مبهم است و اين آگوستين قديس بود كه با سوء استفاده از اين جملات مبهم دكترين گناه اصلی را پايه گذاری نمود. آگوستين (يكي از چهار پدر كليسای اوليه) تئوری گناه نخستين را از اين آيه و با استفاده از ترجمه وولگات برداشت کرده بود. آگوستين تحت تاثير ترجمه وولگات، آیه ( روميان 5 : 12) را به عنوان گناهی كه توسط انسان به دنيا آمده است تفسير ميكند در حالی كه در متن يونانی ميگويد: گناه توسط يك انسان به جهان وارد شد چون همه انسانها گناه كردند (ترجمه ويليامز 802) تفاوت كوچكی بين اين دو برداشت وجود دارد که ميتواند در يك اعتقاد بنيادين مسيحيت نقش اساسی ای بازی كند. ما اگر به جای اينكه بگوييم «گناهی كه توسط يك انسان به جهان آمد»، بگوييم «گناه با ورود انسان به جهان اغاز شد» هيچ تغيير الهياتی را موجب نخواهد شد ولی اگر به روش اول ترجمه كنيم، چنانكه جروم در ترجمه وولگات انجام داده ميتوان از آن، اعتقاد به گناه اصلی را برداشت كرد. پدران الهيات ليبرال مسيحی معتقدند كه چون مطالب عهد جديد در پرتو آثار آگوستين تفسير شده و قوه تشخيص وی به علت اشتغال ذهنیِ بيش از اندازه اش با فرقه جبرگرا (يعنی مانويت) در اين گونه مسائل تضعيف شده بود، در نتيجه در مسيحيت نيز دچار سوء توهم شده؛ همچنين سابقه گناه آلود آگوستين نيز يك احساس گناه را هميشه با وی همراه كرده بود.[2]

پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان، عهد جدید، رومیان، 5 : 12
[2] جستارهایی در مسیحیت ، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم،نشر تا ظهور ، صفحه 106



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 154
نویسنده : محمد

طبق الاهيات مسيحی، انسان در صورتی نجات مي يابد كه فيض خداوند شامل حال او شود؛ براساس آموزه گناه نخستين انسانها به علت ذات فاسدشان، نميتوانند اقدامی برای نجات خويش انجام دهند. به همين دليل آگوستين اعتقاد داشت فیض يك هديه است. همين تأكيد بر هديه بودنِ فيض، مسيحيان را به سمت جبرگرايی سوق ميدهد كه به نظر مك گراث، يكی از دشوارترين و پرابهام ترين آموزه های مسيحی است :آگوستين بر آن بود كه فيض هديه است نه پاداش؛ زيرا اگر فيض پاداش بود انسانها ميتوانستند با اعمال نيك آن راخريداری كنند. اعمال انسانی هيچ نقشي در اعطای فيض ندارند؛ زيرا فيض هديه رايگان خداست به هر كس كه او بخواهد و خدا آزاد است اين فيض را به هر كسی بدهد و از هر كسي دريغ كند و همه افراد بشر آلوده‌اند و هلاكت برايشان مقدر شده و تنها كسانی نجات مييابند كه خدا آنان را برگزيده و براي نجات مقدر كرده است.[1]
گرچه اين اعتقاد آگوستين با مخالفت پلاگيوس روبه رو شد، ليكن تا زمان توماس آكوئيناس تمام نظرات بر اين متفق بود كه انسان نميتواند مدعی شود كه عدالت به معنای واقعی كلمه ايجاب ميكند كه نجات به عنوان پاداش به وی داده شود. همچنين اين انديشه كه انسانها ميتوانند از طريق دستاوردهای خودشان نجات كسب كنند به عنوان بدعت پلاگيوسی مردود اعلام شد.[2]
ژان كالون، يكي از رهبران اصلاح دينی نيز به پيروی از آگوستين معتقد بود سعادت و هلاكت انسانها را حكم ازلی خداوند تعيين كرده است؛ او ميگفت: خدا همه را يكسان خلق نميكند برخی را برای نجات و برخی را برای هلاک ابدی می‌آفريند و جبر مبنای برگزيدگی و به تبع آن پارسا شمردگی و تقديس فرد است. البته خود او اذعان داشت كه اين حكم هولناک؛ است.اين در حالی است كه در تاريخ مسيحيت علاوه بر پلاگيوس، انديشمندان ديگری نيز بر اراده آزاد انسان تأكيد كرده و به نوعی آموزه گناه نخستين و فساد ذات انسان را زير سؤال برده اند؛ برای مثال تئوفيلوس معتقد است: اگر انسان به سمت شيطان و نافرمانی خدا و مرگ برود خود او موجب اين موضوع شده است، زيرا خداوند انسان را آزاد و قدرتمند آفريد.[3]ايرنائوس ميگويد: انسان موجودی سرشار از شعور است (به مانند خداوند) و از اين جنبه آزاد وقدرتمند آفريده شده است؛ اين خود اوست كه گاه خوب و گاه بد ميشود گاه كاه و گاه گندم ميشود[4] .كلمنت اسكندريه ميگويد: ما به وسيله اراده خودمان اين راه را برگزيديم و آنرا ادامه داديم.[5]

پی نوشت:
[1] الستر، مك گراث، درآمدی بر الهيات مسيحي، صفحه 504
[2] همان، صفحه 484
[3] دیوید برت، دیکشنری باورهای اولیه مسیحی، صفحه 286
[4] همان، صفحه 286
[5] همان، صفحه 287



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 162
نویسنده : محمد

رسش: معنای روح القدس در مسیحیت به چه معنایی می باشد؟

از نظر مسيحيان دو معني براي روح القدس در كتاب مقدس، صفحه ی424 آمده است:
1)روح القدس اقنوم سوم از اقانيم ثلاثه الهيه (مطابق تثليث كه از هر نظر مردود است) است كه به او روح مي گويند. زيرا مبدأ و مخترع حيات مي باشند و به او مقدّس مي گويند چون از كارهاي مخصوص او اين است كه قلوب مؤمنين را تقديس مي فرمايد و به او روح الله المسيح هم مي گويند، به واسطه ی علاقه اي كه به خدا و مسيح دارد.
2)روح القدس كه به معناي تسلّي دهنده ی ما مي باشد، همواره ما را براي قبول و درك راستي و ايمان و اطاعت ترغيب مي فرمايد و اشخاصي که در گناهان خود مرده اند زنده مي گرداند و ايشان را پاك مي سازد كه شبيه معناي دومي است كه ما ذكر كرديم.(1)
مفسّرين اسلامي نيز احتمالاتي را ذكركرده اند:
الف)منظور از روح القدس جبرئيل است و اين كه خداوند عيسي را تایيد فرمود يعني جبرئيل ياور او شد و امّا در اين كه چرا به جبرئيل روح القدس مي گويند، زيرا روح بر ملائكه غلبه دارد و به صورت تشريفی خداوند اين اسم را براي جبرئيل انتخاب كرده و اضافه نمودن او به (روح القدس) اشاره به پاكي و قداست دارد.
ب)نيرويي غيبي که در همه ی مؤمنان با تفاوت درجات ايمان وجود دارد و همان امدادهاي الهي است كه انسان را بر انجام طاعات و كارهاي مشكل مدد مي كند و از گناه باز مي دارد.
ج)بعضي مي گويند: روح القدس همان نيروي غيبي است كه عيسي را تأیيد مي كرد و با همان قوّه مرموز، مردگان را به فرمان خدا زنده مي كرد.
ـ در اين آيه ی شريفه هم كه مي فرمايد:
وَ كَذَلِكَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا ... (2)
و اين چنين روحي از امر خود را بر تو وحي كرديم.
منظور این است که:
قرآن روحي از جانب خداوند متعال است و همان طور كه بر پيامبران قبلي، از طرق مختلف وحي فرستاديم بر تو نيز روحي را به فرمان خود وحي كرديم كلمه ی (كذلك) شايد به اين معناست كه هر سه نوع وحي كه بر پيامبران بوده است بر پيامبر اسلام نیز تحقّق مي يافت.
1)ارتباط مستقيم با ذات پروردگار
2)از طريق فرشته ی وحي
3)شنيدن آوازي شبيه امواج صوتي
منظور از روح در اين آيه چيست؟
1)قول غالب مفسّران: روح به معناي قرآن مجيد است.
2)قول بعضي ازمفسّران: منظور روح القدس است (يا فرشته اي كه حتّي از جبرئيل و ميكائيل هم برتر بوده و همواره پيامبراسلامصلي الله عليه وآله وسلم را همراهي مي كرده است) البته قول اوّل با قرائن متعدّد موجود در آيه هماهنگ تر است و اين گونه روايات كه روح را به معناي روح القدس يا فرشته ی بلند مرتبه ي خدا، تفسير كرده اند، اشاره به معناي باطن آيه باشد.(3)
ـ علاّمه طباطبائی در تفسیر المیزان می فرماید:
منظور از وحي، نازل كردن روح القدس به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است و نزول روح القدس به آن حضرت همان وحي قرآن است، چون روح القدس حامل قرآن و جبرئيل حامل روح القدس است.
امر وجود هر موجود از اين جهت كه تنها مستند به خداي متعال است.
خلق وجود همان موجود از اين جهت كه مستند به خداي متعال است ولي با واسطه ی علل و اسباب.
امرالهي كلمه ايجاد آسماني است يعني فعلي كه مختص به ذات پروردگار است و واسطه و عامل و اسباب نمي خواهد. به عبارت ديگر، امر در هر چيز يعني ملكوت آن چيز و ملكوت از ملك بالاتر است.
أََوَلَمْ يَنظُروُاْ فِي مَلَكوُتِ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ ... (4)
آيا فكر و نظر در ملكوت و قواي آسمان ها و زمين نمي كنند.
وَ كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهيِمَ مَلَكُوتَ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ ... (5)
و همچنين ما بر ابراهيم ملكوت و باطن آسمان ها و زمين را ارائه داديم.
منابع:
1- تفسير نمونه، ج1، ص237
2- سوره شوري، آيه 52
3- ـتفسير نمونه، سوره اسری، ذيل آيه 85
4- سوره اعراف، آيه 185
5- سوره انعام، آيه 75.



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: مسیحیت , بدعت , شریعت ,
تاریخ :
بازدید : 153
نویسنده : محمد

بطور خلاصه میتوان گفت : علمای یهود،پیامبران را فقط در شئون پیامبری (دریافت و ابلاغ وحی) معصوم می دانند ولی در مورد زندگی شخصی،اعتقادی به عصمت این بزرگواران ندارند.

توضیح :

از آنجا که برخی از مراتب عصمت ـ یعنی عصمت انبیا، در دریافت و ابلاغ وحی ـ از ویژگی‌های نبوت است و بدون آن، غرض و هدف از آفرینش تحقق نخواهد یافت. اعتقاد به عصمت، عقیده‌ای مشترک بین تمام ادیان آسمانی است حتی برخی از مکاتب مادی و منحرف از حقیقت نیز برای آنکه فکر و اندیشه خویش را بر پایه‌ای محکم و استوار بنا کرده باشند، رهبران مکتب خویش را معصوم دانسته‌اند.

هرچند در تورات تحریف شده‌ای که در دست است، گناهان و خطاهای زیادی به انبیای الهی نسبت داده شده است ولی انبیا از دروغ و خطا در تبلیغ وحی، معصوم دانسته شده‌اند؛

«یَهُوَه موسی را خدای فرعون و هارون را نبی موسی می‌نامد. به عبارت دیگر نبی دهان خدا و سخن و کلام او سخن خداست».1

موسی بن میمون ـ متفکر و اندیشمند یهودی قرون وسطی(1204ـ 1135م)ـ اعتقاد به عصمت انبیا را یکی از سیزده بند دستور ایمان یهود بر می‌شمرد:

«… و انّ کلام الانبیاء کله صحیح».2  «تمامی سخنان انبیا صحیح است».

شالوده ایمان دانشمندان یهود این است که خداوند اراده و خواست خود را به وسیلة سخنگویانی که پیغمبر خوانده شده‌اند، به انسانها اطلاع داده است.3

از طرف دیگر در بیان منشأ طهارت و پاکی انبیا، در منابع مربوط به یهود چنین آمده است:

«زیرکی و چابکی برای انسان پاکی می‌آورد؛ پاکی باعث طهارت می‌شود؛ طهارت به پرهیزگاری منجر می‌گردد؛ پرهیزگاری به انسان قدوسیّت می‌بخشد؛ قدوسیت آدم را متواضع و فروتن می‌کند؛ تواضع و فروتنی ترس از خطاکاری را در دل انسان می‌پرورد؛ ترس از خطاکاری سبب پارسایی و دینداری می‌شود و پارسایی و دینداری شخص را دارای روح القدس می‌کند».4

و آنگاه «روح القدس انبیا را از خطا و اشتباه در آنچه بر زبان آنها جاری می‌کند، مصون و محفوظ می‌دارد. از این رو، اخبار و اقوال آنها معصوم از خطاست… بنابراین، پیامبران نه در گفتار خطا می‌کنند و نه در کتابت سخنان روح القدس».5

در مورد دیگری تصریح شده است که انحراف اخلاقی، عطیه نبوت را به طور موقّت یا تا ابد، از شخص پیامبر سلب می‌نماید!

«اگر پیغمبر تکبر کند، نبوت از وی دور می‌شود و اگر عصبانی و خشمگین شود، نبوت او را ترک می‌گوید.»6

بنابر آنچه گفته شد، یهود بنیانگذار بحث عصمت است اما برخی گفته‌اند:

یهود بنیانگذار آغاز بحث عصمت نیست؛ زیرا تورات فعلی، انبیا را در اعمال شخصی خود، معصوم از گناه و خطا نمی‌داند و حتی گناهانی همچون قتل، کفر، زنا و شرب خمر را نیز به ساحت مقدس آنها نسبت می‌دهد .7 

 

پی نوشت

1 جلال الدين بن علي آشتياني، تحقيقي در دين يهود (ايران، بي‌نا، چ اول، 1364)، ص329. (موجود در كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي).

2 اديب صعب، الاديان الحيهًْ نشوؤها و تطورها (بيروت: دار النهار للنّشر، چ دوم، 1995م)، ص140.

3 ر.ک ابراهام كهن (Cohen, Abraham)‎، گنجينه‌اي از تلمود، ص139، ترجمه از متن انگليسي: امير فريدون گرگاني، ترجمه و تطبيق با متون عبري، يهوشوع، نتن الي، تصحيح چاپ: غلامرضا ملكي، به اهتمام: امير حسين صدري پور، زير نظر يهودا حي، تهران، اساطير، چ اول، 1382ﻫ.ش.

4 همان، ص 139، به نقل از: ميشنا سوطا، 9: ص 15.

5 محمد عزت الطهطاوى، الميزان فى مقارنهًْ الاديان، ص33، بيروت، الدار الشاميه، 1413ق.

6 گنجينه‌ای از تلمود، ص 140. (به نقل از: پسا حيم، 66 ب).

7  آیاتی که گناه پیامبران را در کتاب مقدس ذکر میکند :  گناه نوح : پیدایش : 9 / 20 ـ 27  //  گناه لوط : پیدایش: 19 / 30ـ 38        // پیامبر دروغگو:  پادشاهان : 13 / 11 ـ 24 و 26 //  پیامبر بی غیرت : پیدایش 26 : 6-10  // گناه یعقوب  : پیدایش 27 : 1-24    //  گناه هارون : خروج 32 : 21 – 24   //  گناه داوود : دوم سموئیل 11: 27 //   گناه سلیمان  : اول پادشاهان 11 : 1 – 9
 



:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
:: برچسب‌ها: نقد کتاب مقدس , نقد مسیحیت , ,
تاریخ :
بازدید : 209
نویسنده : محمد

بحث به صلیب کشیده شدن  حضرت عیسی (ع) یکی از مباحثی است که از همان ابتدا بین پیروان حضرت، اختلاف نظر وجود داشته است 
 آنچه مسلم است اینست که مأمورانی به هدف دستگیری عیسی (ع) آمدند و شخصی را گرفته و بر روی صلیب بردند ،  اما در اینکه آیا آن شخص، خود عیسی (ع) بود و یا شخص دیگری شبیه او بود، اختلاف بوده و هست.
برخی از متون ، مثل کتاب مکاشفه پطرس و رساله‌ی دوم شیث، آن حضرت را مصلوب نمی‌دانند. در مکاشفه پطرس آمده : «شخص دیگری را به جای مسیح مصلوب کردند، در حالی که خود مسیح از دور به تماشای آنها ایستاده بود»
و همینطور رساله دوم شیث: «آن کس که به وی مرّ نوشاندند، من نبودم. آنان (به خیال خود)، مرا به صلیب کشیدند، اما در واقع، من نبودم بلکه شمعون بود که مصلوب گردید. من جز آن کسی بودم که تاج خار را بر سرش نهادند...»
اما پدران کلیسا، امثال این کتاب‌ها که بر خلاف آموزه‌های آنها سخن گفته بودند را به رسمیت نشناختند و از میان کتاب‌هایی که سال‌ها پس از عیسی (علیه السلام) نوشته شده بود، تنها 27 کتاب را به عنوان انجیل، کتاب مقدس (عهد جدید) به رسمیت شناختند.
لذا در انجیل کنونی (27 کتاب گلچین شده) می‌خوانیم که عیسی بر روی صلیب برده شد؛ که این موضوع، ریشه و بنیان آموزه‌های مهمی مثل گناه نخستین، فدا، نجات از طریق ایمان منهای عمل به شریعت، و تثلیث است و با زیر سوال رفتن آن (صلیب نجات بخش)، این آموزه‌ها نیز زیر سوال می‌رود

واما با توجه به آیاتی در همین کتاب مقدس شواهدی به دست میاید که آن کسی که به صلیب کشیده شد مسیح نبود بلکه شبیه او بود 

به عنوان مثال در کتاب مقدس میخوانیم که:
((آنگاه پیاله‌ای بدست گرفت و شکر کرد و آن را به شاگردان داد و فرمود: بگیرید و میان خود تقسیم کنید، زیرا به شما می‌گویم که تا ملکوت خدا نیاید، از میوه مو دیگر نخواهم نوشید.))(لوقا 22: 17 – 18)

انچه که  به عنوان سوال در ذهن پیش می اید اینست  که چرا مسیح این پیشگویی را کرد و گفت که تا ملکوت خداوند نیاید دیگر از میوه مو نخواهم خورد!؟ مگر خوردن یا نخوردن میوه مو چه اهمیتی داشت که آنرا بخواهد به حواریونش به عنوان یک پیش بینی بگوید!!؟؟ واقعاً اهمیت آن در چیست؟آیا این یک نشانه برای آیندگانش بوده!؟ مگر کس دیگری را هم قرار بوده به جای مسیح بگیرند!؟؟؟ در زیر خواهیم دید که خودِ مسیح هم این اشتباه را پیش گویی کرده بود:
((آنچه می‌گویم مربوط به همهٔ شما نیست. من کسانی را که برگزیده‌ام می‌شناسم. امّا این پیشگویی کتاب ‌مقدّس باید تحقّق یابد آن کس که با من غذا میخورد { یهودا اسخریوطی} پاشنه خود را بر ضد من بلند کرده است.{به من خیانت کرده است} دارم به شما میگویم، قبل از اینکه آن زمان شود، شما ممکن است باور کنید که من (مسیح) او(یهودا) هستم.))(یوحنا 13: 18- 19)
در ادامه هنگامی که آن شخصی را که دستگیر کرده بودند وهمه فکر می کنند مسیح است به حضور پیلاطس می آوردند تا او را محاکمه کنند در پاسخ این سوال که آیا تو پادشاه یهود هستی ، می گوید : تو می گویی که هستم! یعنی من نیستم و تو می گویی هستم!! به طوری که پیلاطس او را خطا کار تشخیص نمی دهد و می گوید من در او خطایی و تقصیری نمی بینم!:
((پیلاطس از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهودیان هستی؟» عیسی جواب داد: «تو می‌گویی!» پیلاطس سپس به سران کاهنان و جماعت گفت: «من در این مرد هیچ تقصیری نمی‌بینم.»))(لوقا 23: 3 – 4) و همچنین در (متی 27: 11 – 13) و همچنین در (مرقس 15: 2 – 4)
اگر مسیح بود و در پاسخ پرسش پیلاطس ، او را تایید کرده بود ، و گفته بود که من پادشاه اسرائیل هستم! آیا می شود که پیلاطس به کاهنان یهود گفته باشد: من در او تقصیری نمی بینم! ؟
آیا می شود مسیح رفته باشد در حضور پیلاطس و ادعای پادشاهی یهودیان را بکند و پیلاطس او را حتی به عنوان یک شورشی هم ، مجرم نداند! ؟

نکته بعدی اینکه هنگامیکه او را بر صلیب قرار می دهند مقداری شراب ترشیده(سرکه) می نوشد ، که کاملاً با این پیشگویی مسیح که  گفته بود : تا ملکوت خدا نیاید، از میوه مو دیگر نخواهم نوشید، تضاد آشکار دارد!:

((و بعد چون عیسی دید که همه‌ چیز به انجام رسیده است تا کتاب تمام شود، گفت: «تشنه‌ام.» و در آنجا ظرفی پر از شراب ترشیده(سرکه) گذارده بود. پس اسفنجی را از شراب ترشیده(سرکه) پر ساخته، و بر زوفا گذارده، آنرا آورده به دهان او گذاشت. چون عیسی شراب ترشیده را گرفت، گفت: «تمام شد.» و سر خود را پایین آورده، جان بداد)).(یوحنا 19: 28- 30)

 پس بنا بر پیشگویی خودِ مسیح ، سربازان  او را با آن شخصی که او را به یهودیان و رومیان معرفی کرده بود یعنی یهودا اسخریوطی اشتباه گرفتند و یهودا را به صلیب کشیدند!!



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا ملکوت و آدرس tamalakoot.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 12410
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com