ماموریت اصلی رسانههای تبشیری تضعیف جوامع اسلامی میباشد که در این راستا از انجام هیچ اقدامی ابا نمیکنند. مسیحیان تبشیری و مبلغان آن ها با اصل اسلام بیرق مبارزه برداشته اند و به انحاء مختلف به مسلمانان و مقدسات آن ها توهین می نمایند.
با توجه به این مبانی، ساختار و عناد تبشیری ها اسلام ناب ، رسانه های تبشیری به تبع همین نگاه با رویکردی منافقانه در صدد ایجاد اختلاف و برهم زدن اتحاد شیعه و سنی در ایران برآمدند و با انتشار مطالبی در خصوص حمایت از اهل سنت سعی در تفرقه افکنی نموده اند.
براستی مسیحیت تبشیری که با اصل اسلام و آموزه های نبوی دشمنی دارد چگونه امروز مدعی دلسوزی برای جامعه اسلامی شده است و از تضییع حقوق سخن می گوید، چنانکه وقتی به نقل اخباری از همین مسلمانانی که در خارج از ایران می باشند و اکثرا هم اهل سنت هستند، می پردازند، با توهین و اهانت برخورد می کند.
مسیحیت تبشیری قصد دارد با ایجاد تفرقه و دو دستگی در بین صفوف مسلمین اهداف خود را دنبال کند. تخریب مسلمانان از هر جنس و مذهب رسالت تبشیری ها می باشد چرا که نفوس مسلمین برای این طیف سرسوزنی ارزش ندارد و در خطرهایی که برای جوامع اسلامی رخ می دهد جز اظهار خوشحالی کار دیگری نمی کنند.
گفتنی است اثبات نفاق تبشیری ها در قبال مسلمانان براحتی با رجوع رسانه های آن ها آشکار می گردد. با جستجوی کلمه مسلمانان جز تخریب و اهانت مطلب دیگری وجود ندارد اما وقتی کلماتی چون اهل سنت جستجو شود، حاصل آن مطالبی است که تا حدی جنبه حمایتی ظاهری دارد که در حقیقت برای ایجاد تفرقه بیان شده است.
هر روز در شبکههای اجتماعی مطالبی منتشر میشود که اعتراض به حضور خادمین و کشیشانی جعلی و یک روزه با مفاسد اخلاقی فراوان در دستگاه مسیحیت تبشیری است.
با نگاهی گذرا به شبکه های اجتماعی می توان مطالبی از این دست که در آن به افرادی که خود را کشیش خوانده و مشکلات روحی و جسمی فراوانی برای اعضای یک کلیسا به بار آوردند را مشاهده کرد.
اینکه چه چیز و یا بهتر است بگوییم چه سیستم و مکانیسمی موجب به وجود آمدن و به صحنه آمدن این قبیل افراد است را باید در ساختار مسیحیت تبشیری جستجو کرد.
بر اساس این ساختار هر فردی با هر گذشتهای تنها با گفتن کلماتی و تایید این کلمات از جانب کشیش یا شبان کلیسا با جملاتی که شهادت القایی محسوب میشود از تمام گذشته خود پاک محسوب شده و پس از چند جلسه شرکت در جلسات میتواند به بالاترین درجات کلیسایی هم دست پیدا کند.
اما به راستی عقل سلیم پذیرای این موضوع هست که یک نفر با داشتن سابقه انواع شرارتها و رذائل اخلاقی تنها به صرف گفتن چند کلمه زبانی به ناگاه به یک قدیس!!! تبدیل شده و بدون طی مراحل سلوک اخلاقی بتواند اعمال خود را ترک کند.
اگر چه در مسیحیت تبشیری ادعا میشود که امکان این موضوع وجود دارد اما نگاهی به آثار رشد و پذیرش چنین افرادی در کلیساهای ساختمانی و زیرزمینی نشان میدهد آنها نه تنها از اعمال خود دست نکشیده بلکه با فراهم دیدن میدانی جدید، فرصت را برای ارضاء امیال خود غنیمت شمرده و هر آنچه که بخواهند بر سر اعضای زیر دست خود میآورند.
علت اصلی چنین مشکلاتی را باید در مانیفست این جریان پیدا کرد که موافق آن شاگردسازی (بخوانید جذب عضو در فرقه) از هر چیز دیگری برای سران فرقه مهمتر است و در این میان آنچه برای سران فرقه اهمیت ندارد مشکلات و خطراتی است که پیاده کردن این مانیفست میتواند برای افراد و اعضای فرقه به بار آورد.
بررسی ایدئولوژی مسیحیت صهیونیستی نشان میدهد در نگاه این فرقه کلیسا جایگاهی پایین تر از اسرائیل دارد بر این اساس جایگاه اسرائیل برتر از کلیسا؛ نقش اسرائیل برتر از نقش کلیسا و در نتیجه هدف کلیسا، «برخوردار کردن اسرائیل» است.
مسیحیان صهیونیست معتقدند که یهودیان «قوم برگزیده» خدایند که جدا از همهی وعدههای داده شده به کلیسا، دارای رابطه و جایگاهی منحصر به فرد و اهدافی جاودانه در داخل سرزمین خود هستند. ادوارد ایروینگ یکی از نخستین کسانی بود که این مطلب را اظهار داشت.
ایروینگ، بر اساس تفسیر آیندهگرای لاکونزا پیشبینی کرد:« هنگامی که عیسی مسیح گرفتن شاهد بر علیه امتها را پایان بخشد...کشتی دیگری از گواهان را آماده خواهد ساخت... و تا آن مقصد،روح القدس خود را به سوی قوم کهن خود، یهود، باز میگرداند و آنان را به سوی آن روزهای فرحانگیز میآورد... این فیض روحالقدس در کتاب مقدس به عنوان "باران آخر" مشهور است.»
این باور که خدا دو قوم برگزیده دارد، منجر به آن شده که برخی اظهار کنند: آنها بر اساس پیمانهای جداگانه قابلپذیرش هستند؛ جایگاه اسرائیل برتر از کلیسا است؛ نقش اسرائیل برتر از نقش کلیسا است و در نتیجه هدف کلیسا، «برخوردار کردن اسرائیل» است.
در میان متفکران مسیحی نخستین بار این موضوع را داربی مطرح کرد و بر تمایز اساسی میان اسرائیل و کلیسا تاکید کرد . در قرن چهارم، مارسیون بر گسستگی اساسی یهودیت و مسیحیت و حتی هدا عهد عتیق و پدر عیسی تاکید کرده بود. اما این داربی بود که نخستین بار تاکید کرد که «ملت یهود هرگز نباید وارد کلیسا شود.»
پطیکاست یکی از فرقه های مسیحیت است که از دل مسیحیت انجیلی موسوم به اوانجلیک برآمده است.
کلیسادر میان این فرقه به عنوان یک محل برای عبادت افراد گمراه می باشد که به دلیل خالی بودن منبع و منشأ فکری و عقلی وحتی مذهبی برخلاف آموزه های کتاب مقدس به خیال باطل خودشان مراسم عبادی برقرار می کنند .
در کلیسای پنطیکاستی چنان بر بروز عطایا تأکید شده و بر آن ارزش گذاری می شود که افراد حاضر در مراسم کلیسایی، سعی می کنند به هر قیمتی از روی توهم و خیال از خود عطایایی بروز دهند .
به همین دلیل است که رفتار پیروان کلیسای پنطیکاستی در مراسم کلیسایی، بسیار تعجب آور است. آنها صداهایی بی معنی در می آورند و به اجرای سرود همراه با آلات موسیقی می پردازند و در اثر اینگونه ارتباط ها می رقصند و حرکات موزون غیر عقلانی از خود نشان می دهند .
خنده های بسیار بلند و رعب آور سر می دهند یا بی اختیار گریه می کنند و از نظر آنان همه اینها نشانه پُر شدن از روح القدس می باشد .
در واقع می توان گفت، هر شیرین کاری ای که هر کدام از پیروان بتواند در مراسم کلیسایی یا حین مراسم سرودخوانی از خود بروز دهد، شکل جدیدی از عطایای روح القدس شمرده می شود و اینجاست که می گویند خداوند به او توجه کرده است .
در كتاب مقدس، هارون پيامبر خداوند و همراه و ياور موسي است و حتي معجزه تبديل عصا به اژدها نيز از او است .« و خداوند به موسي گفت ببين تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون، نبی تو خواهد بود ».[1] « و هارون عصای خود را پيش روی فرعون و پيش روی ملازمانش انداخت و اژدها شد».[2] ولی هنگامی كه حضرت موسی از كوه طور باز ميگردد، متوجه ميشود كه هارون مرتكب گناهی بزرگ شده است و موسی به هارون گفت:« اين قوم به تو چه كرده بودند كه گناه عظيمی برايشان آوردی؟هارون گفت:... و به من گفتند برای ما خدايان بساز كه پيش روی ما بخرامند... بديشان گفتم هر كه را طلا باشد آن را بيرون كند پس به من دادند و آن را در آتش انداختم و اين گوساله بيرون آمد.[3] و خداوند برهارون بسيارغضبناک شده بود تا او را هلاک سازد.[4] اما قرآن ساختن گوساله را به شخصی به نام سامری نسبت ميدهد و هارون را با بيانی زيبا از اين نسبت تبرئه ميكند: (قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي) اين قوم [بنی اسرائيل] من را به استضعاف كشاندند و نزديك بود كه مرا به قتل برسانند[5].
گرچه مسيحيان تأكيد بسياری برگناه نخستين دارند، اما در قسمت عمده ای از كتاب مقدس اشاره ای صريح به اين آموزه وجود ندارد. عيسی در سخنان و مواعظش، چنين مطلبی را آموزش نداده است و در اناجيل اشاره صريحی به آموزه گناه نخستين نمیبینیم. در عهد قديم نيز چنين آموزه ای بيان نشده است؛ از اين روست كه يهوديان، گرچه همانند مسيحيان به داستانی كه در ابتدای سفر پيدايش درباره خطای آدم و مجازات وی آمده است باور دارند، اما هيچ اعتقادی به گناه اوليه ندارند و معتقدند انسان با روحی آزاد و بدون گناه وارد اين جهان ميشود .تنها در نامه های پولس است كه به آموزه گناه نخستين برخورد ميكنيم و مسيحيان به تبعيت از او، به اين آموزه معتقدند. مشخص نيست چگونه اين همه انبیای الاهی از چنين مسئله مهمی غفلت ورزيده اند، حتی خود مسيح هم در هيچ يك از آموزه هايش اشارهای به سرايت گناه آدم به فرزندانش نكرده است و حواريون هم از اين مسئله مهم كه ركن اساسی مسيحيت به شمار ميرود غفلت كرده اند و تنها پولس كه نه حواری بوده و نه حواريون را شاگردی كرده است، اين مسئله را به خاطر آورده و نوشته است: به خاطر يك نفر گناه وارد جهان شد.[1] آیا پذيرفتنی است كه انبيای عهد قديم، مسيح و حواريون از چنين مسئله مهمی غفلت كرده اند و تنها كسی كه به آن پی برده پولس است؟ البته بسياری از نوانديشان مسيحی بر اين باورند كه آموزه گناه نخستين حتی در آموزه های پولس نيز وجود ندارد و تصور گناه اوليه بطور روشن و صريح در انجيل بيان نشده است و تنها چيزی كه در گفتارهای پولس وجود دارد سخنانی دو پهلو و مبهم است و اين آگوستين قديس بود كه با سوء استفاده از اين جملات مبهم دكترين گناه اصلی را پايه گذاری نمود. آگوستين (يكي از چهار پدر كليسای اوليه) تئوری گناه نخستين را از اين آيه و با استفاده از ترجمه وولگات برداشت کرده بود. آگوستين تحت تاثير ترجمه وولگات، آیه ( روميان 5 : 12) را به عنوان گناهی كه توسط انسان به دنيا آمده است تفسير ميكند در حالی كه در متن يونانی ميگويد: گناه توسط يك انسان به جهان وارد شد چون همه انسانها گناه كردند (ترجمه ويليامز 802) تفاوت كوچكی بين اين دو برداشت وجود دارد که ميتواند در يك اعتقاد بنيادين مسيحيت نقش اساسی ای بازی كند. ما اگر به جای اينكه بگوييم «گناهی كه توسط يك انسان به جهان آمد»، بگوييم «گناه با ورود انسان به جهان اغاز شد» هيچ تغيير الهياتی را موجب نخواهد شد ولی اگر به روش اول ترجمه كنيم، چنانكه جروم در ترجمه وولگات انجام داده ميتوان از آن، اعتقاد به گناه اصلی را برداشت كرد. پدران الهيات ليبرال مسيحی معتقدند كه چون مطالب عهد جديد در پرتو آثار آگوستين تفسير شده و قوه تشخيص وی به علت اشتغال ذهنیِ بيش از اندازه اش با فرقه جبرگرا (يعنی مانويت) در اين گونه مسائل تضعيف شده بود، در نتيجه در مسيحيت نيز دچار سوء توهم شده؛ همچنين سابقه گناه آلود آگوستين نيز يك احساس گناه را هميشه با وی همراه كرده بود.[2]
پی نوشت: [1] کتاب مقدس مسیحیان، عهد جدید، رومیان، 5 : 12 [2] جستارهایی در مسیحیت ، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم،نشر تا ظهور ، صفحه 106
طبق الاهيات مسيحی، انسان در صورتی نجات مي يابد كه فيض خداوند شامل حال او شود؛ براساس آموزه گناه نخستين انسانها به علت ذات فاسدشان، نميتوانند اقدامی برای نجات خويش انجام دهند. به همين دليل آگوستين اعتقاد داشت فیض يك هديه است. همين تأكيد بر هديه بودنِ فيض، مسيحيان را به سمت جبرگرايی سوق ميدهد كه به نظر مك گراث، يكی از دشوارترين و پرابهام ترين آموزه های مسيحی است :آگوستين بر آن بود كه فيض هديه است نه پاداش؛ زيرا اگر فيض پاداش بود انسانها ميتوانستند با اعمال نيك آن راخريداری كنند. اعمال انسانی هيچ نقشي در اعطای فيض ندارند؛ زيرا فيض هديه رايگان خداست به هر كس كه او بخواهد و خدا آزاد است اين فيض را به هر كسی بدهد و از هر كسي دريغ كند و همه افراد بشر آلودهاند و هلاكت برايشان مقدر شده و تنها كسانی نجات مييابند كه خدا آنان را برگزيده و براي نجات مقدر كرده است.[1] گرچه اين اعتقاد آگوستين با مخالفت پلاگيوس روبه رو شد، ليكن تا زمان توماس آكوئيناس تمام نظرات بر اين متفق بود كه انسان نميتواند مدعی شود كه عدالت به معنای واقعی كلمه ايجاب ميكند كه نجات به عنوان پاداش به وی داده شود. همچنين اين انديشه كه انسانها ميتوانند از طريق دستاوردهای خودشان نجات كسب كنند به عنوان بدعت پلاگيوسی مردود اعلام شد.[2] ژان كالون، يكي از رهبران اصلاح دينی نيز به پيروی از آگوستين معتقد بود سعادت و هلاكت انسانها را حكم ازلی خداوند تعيين كرده است؛ او ميگفت: خدا همه را يكسان خلق نميكند برخی را برای نجات و برخی را برای هلاک ابدی میآفريند و جبر مبنای برگزيدگی و به تبع آن پارسا شمردگی و تقديس فرد است. البته خود او اذعان داشت كه اين حكم هولناک؛ است.اين در حالی است كه در تاريخ مسيحيت علاوه بر پلاگيوس، انديشمندان ديگری نيز بر اراده آزاد انسان تأكيد كرده و به نوعی آموزه گناه نخستين و فساد ذات انسان را زير سؤال برده اند؛ برای مثال تئوفيلوس معتقد است: اگر انسان به سمت شيطان و نافرمانی خدا و مرگ برود خود او موجب اين موضوع شده است، زيرا خداوند انسان را آزاد و قدرتمند آفريد.[3]ايرنائوس ميگويد: انسان موجودی سرشار از شعور است (به مانند خداوند) و از اين جنبه آزاد وقدرتمند آفريده شده است؛ اين خود اوست كه گاه خوب و گاه بد ميشود گاه كاه و گاه گندم ميشود[4] .كلمنت اسكندريه ميگويد: ما به وسيله اراده خودمان اين راه را برگزيديم و آنرا ادامه داديم.[5]
رسش: معنای روح القدس در مسیحیت به چه معنایی می باشد؟
از نظر مسيحيان دو معني براي روح القدس در كتاب مقدس، صفحه ی424 آمده است: 1)روح القدس اقنوم سوم از اقانيم ثلاثه الهيه (مطابق تثليث كه از هر نظر مردود است) است كه به او روح مي گويند. زيرا مبدأ و مخترع حيات مي باشند و به او مقدّس مي گويند چون از كارهاي مخصوص او اين است كه قلوب مؤمنين را تقديس مي فرمايد و به او روح الله المسيح هم مي گويند، به واسطه ی علاقه اي كه به خدا و مسيح دارد. 2)روح القدس كه به معناي تسلّي دهنده ی ما مي باشد، همواره ما را براي قبول و درك راستي و ايمان و اطاعت ترغيب مي فرمايد و اشخاصي که در گناهان خود مرده اند زنده مي گرداند و ايشان را پاك مي سازد كه شبيه معناي دومي است كه ما ذكر كرديم.(1) مفسّرين اسلامي نيز احتمالاتي را ذكركرده اند: الف)منظور از روح القدس جبرئيل است و اين كه خداوند عيسي را تایيد فرمود يعني جبرئيل ياور او شد و امّا در اين كه چرا به جبرئيل روح القدس مي گويند، زيرا روح بر ملائكه غلبه دارد و به صورت تشريفی خداوند اين اسم را براي جبرئيل انتخاب كرده و اضافه نمودن او به (روح القدس) اشاره به پاكي و قداست دارد. ب)نيرويي غيبي که در همه ی مؤمنان با تفاوت درجات ايمان وجود دارد و همان امدادهاي الهي است كه انسان را بر انجام طاعات و كارهاي مشكل مدد مي كند و از گناه باز مي دارد. ج)بعضي مي گويند: روح القدس همان نيروي غيبي است كه عيسي را تأیيد مي كرد و با همان قوّه مرموز، مردگان را به فرمان خدا زنده مي كرد. ـ در اين آيه ی شريفه هم كه مي فرمايد: وَ كَذَلِكَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا ... (2) و اين چنين روحي از امر خود را بر تو وحي كرديم. منظور این است که: قرآن روحي از جانب خداوند متعال است و همان طور كه بر پيامبران قبلي، از طرق مختلف وحي فرستاديم بر تو نيز روحي را به فرمان خود وحي كرديم كلمه ی (كذلك) شايد به اين معناست كه هر سه نوع وحي كه بر پيامبران بوده است بر پيامبر اسلام نیز تحقّق مي يافت. 1)ارتباط مستقيم با ذات پروردگار 2)از طريق فرشته ی وحي 3)شنيدن آوازي شبيه امواج صوتي منظور از روح در اين آيه چيست؟ 1)قول غالب مفسّران: روح به معناي قرآن مجيد است. 2)قول بعضي ازمفسّران: منظور روح القدس است (يا فرشته اي كه حتّي از جبرئيل و ميكائيل هم برتر بوده و همواره پيامبراسلامصلي الله عليه وآله وسلم را همراهي مي كرده است) البته قول اوّل با قرائن متعدّد موجود در آيه هماهنگ تر است و اين گونه روايات كه روح را به معناي روح القدس يا فرشته ی بلند مرتبه ي خدا، تفسير كرده اند، اشاره به معناي باطن آيه باشد.(3) ـ علاّمه طباطبائی در تفسیر المیزان می فرماید: منظور از وحي، نازل كردن روح القدس به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است و نزول روح القدس به آن حضرت همان وحي قرآن است، چون روح القدس حامل قرآن و جبرئيل حامل روح القدس است. امر وجود هر موجود از اين جهت كه تنها مستند به خداي متعال است. خلق وجود همان موجود از اين جهت كه مستند به خداي متعال است ولي با واسطه ی علل و اسباب. امرالهي كلمه ايجاد آسماني است يعني فعلي كه مختص به ذات پروردگار است و واسطه و عامل و اسباب نمي خواهد. به عبارت ديگر، امر در هر چيز يعني ملكوت آن چيز و ملكوت از ملك بالاتر است. أََوَلَمْ يَنظُروُاْ فِي مَلَكوُتِ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ ... (4) آيا فكر و نظر در ملكوت و قواي آسمان ها و زمين نمي كنند. وَ كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهيِمَ مَلَكُوتَ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ ... (5) و همچنين ما بر ابراهيم ملكوت و باطن آسمان ها و زمين را ارائه داديم. منابع: 1- تفسير نمونه، ج1، ص237 2- سوره شوري، آيه 52 3- ـتفسير نمونه، سوره اسری، ذيل آيه 85 4- سوره اعراف، آيه 185 5- سوره انعام، آيه 75.
بطور خلاصه میتوان گفت : علمای یهود،پیامبران را فقط در شئون پیامبری (دریافت و ابلاغ وحی) معصوم می دانند ولی در مورد زندگی شخصی،اعتقادی به عصمت این بزرگواران ندارند.
توضیح :
از آنجا که برخی از مراتب عصمت ـ یعنی عصمت انبیا، در دریافت و ابلاغ وحی ـ از ویژگیهای نبوت است و بدون آن، غرض و هدف از آفرینش تحقق نخواهد یافت. اعتقاد به عصمت، عقیدهای مشترک بین تمام ادیان آسمانی است حتی برخی از مکاتب مادی و منحرف از حقیقت نیز برای آنکه فکر و اندیشه خویش را بر پایهای محکم و استوار بنا کرده باشند، رهبران مکتب خویش را معصوم دانستهاند.
هرچند در تورات تحریف شدهای که در دست است، گناهان و خطاهای زیادی به انبیای الهی نسبت داده شده است ولی انبیا از دروغ و خطا در تبلیغ وحی، معصوم دانسته شدهاند؛
«یَهُوَه موسی را خدای فرعون و هارون را نبی موسی مینامد. به عبارت دیگر نبی دهان خدا و سخن و کلام او سخن خداست».1
موسی بن میمون ـ متفکر و اندیشمند یهودی قرون وسطی(1204ـ 1135م)ـ اعتقاد به عصمت انبیا را یکی از سیزده بند دستور ایمان یهود بر میشمرد:
شالوده ایمان دانشمندان یهود این است که خداوند اراده و خواست خود را به وسیلة سخنگویانی که پیغمبر خوانده شدهاند، به انسانها اطلاع داده است.3
از طرف دیگر در بیان منشأ طهارت و پاکی انبیا، در منابع مربوط به یهود چنین آمده است:
«زیرکی و چابکی برای انسان پاکی میآورد؛ پاکی باعث طهارت میشود؛ طهارت به پرهیزگاری منجر میگردد؛ پرهیزگاری به انسان قدوسیّت میبخشد؛ قدوسیت آدم را متواضع و فروتن میکند؛ تواضع و فروتنی ترس از خطاکاری را در دل انسان میپرورد؛ ترس از خطاکاری سبب پارسایی و دینداری میشود و پارسایی و دینداری شخص را دارای روح القدس میکند».4
و آنگاه «روح القدس انبیا را از خطا و اشتباه در آنچه بر زبان آنها جاری میکند، مصون و محفوظ میدارد. از این رو، اخبار و اقوال آنها معصوم از خطاست… بنابراین، پیامبران نه در گفتار خطا میکنند و نه در کتابت سخنان روح القدس».5
در مورد دیگری تصریح شده است که انحراف اخلاقی، عطیه نبوت را به طور موقّت یا تا ابد، از شخص پیامبر سلب مینماید!
«اگر پیغمبر تکبر کند، نبوت از وی دور میشود و اگر عصبانی و خشمگین شود، نبوت او را ترک میگوید.»6
بنابر آنچه گفته شد، یهود بنیانگذار بحث عصمت است اما برخی گفتهاند:
یهود بنیانگذار آغاز بحث عصمت نیست؛ زیرا تورات فعلی، انبیا را در اعمال شخصی خود، معصوم از گناه و خطا نمیداند و حتی گناهانی همچون قتل، کفر، زنا و شرب خمر را نیز به ساحت مقدس آنها نسبت میدهد .7
پی نوشت
1 جلال الدين بن علي آشتياني، تحقيقي در دين يهود (ايران، بينا، چ اول، 1364)، ص329. (موجود در كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي).
2 اديب صعب، الاديان الحيهًْ نشوؤها و تطورها (بيروت: دار النهار للنّشر، چ دوم، 1995م)، ص140.
3 ر.ک ابراهام كهن (Cohen, Abraham)، گنجينهاي از تلمود، ص139، ترجمه از متن انگليسي: امير فريدون گرگاني، ترجمه و تطبيق با متون عبري، يهوشوع، نتن الي، تصحيح چاپ: غلامرضا ملكي، به اهتمام: امير حسين صدري پور، زير نظر يهودا حي، تهران، اساطير، چ اول، 1382ﻫ.ش.
4 همان، ص 139، به نقل از: ميشنا سوطا، 9: ص 15.
5 محمد عزت الطهطاوى، الميزان فى مقارنهًْ الاديان، ص33، بيروت، الدار الشاميه، 1413ق.
6 گنجينهای از تلمود، ص 140. (به نقل از: پسا حيم، 66 ب).
7 آیاتی که گناه پیامبران را در کتاب مقدس ذکر میکند : گناه نوح : پیدایش : 9 / 20 ـ 27 // گناه لوط : پیدایش: 19 / 30ـ 38 // پیامبر دروغگو: پادشاهان : 13 / 11 ـ 24 و 26 // پیامبر بی غیرت : پیدایش 26 : 6-10 // گناه یعقوب : پیدایش 27 : 1-24 // گناه هارون : خروج 32 : 21 – 24 // گناه داوود : دوم سموئیل 11: 27 // گناه سلیمان : اول پادشاهان 11 : 1 – 9
انجیل متي اشاره ميكند كه برويد قومها رو به اسم پدر ، پسر و روح القدوس تعمید دهيد. (متی، 28 : 19) آیا این آیه به آموزه تثلیث تصریح میکند؟
حتی اگر در در عهدین هم صراحتا به وجود سه خدای کامل در یک ذات یا همان تثلیث تصریح میشد، اعتبار کتاب (بیش از این) زیر سؤال میرفت زیرا در آنصورت کتاب به یک تناقض عقلی قائل شده بود.
اما هیچ آیه ای که تصریح داشته باشد به وجود سه خدای کامل در یک ذات، در کتاب مقدس مسیحیان مشاهده نمی شود؛ و آیاتی که مسیحیان به آن برای تثلیث استناد میکنند، آیاتی هستند که تنها به وجود سه موجود به نام پدر، پسر و روح القدس تصریح میکنند نه اینکه این سه هر کدام یک خدای کامل باشند و دارای یک ذات.
این آیه مورد بحث (متی، 28 : 19) هم از آیاتی است که آتاناسیوس (اولین کسی که به آن استناد کرد) و دیگر مسیحیان، پشت سر هم آمدن و در کنار هم ذکر شدن پدر پسر و روح القدس در آن را اثبات کننده تثلیث میدانند و همینطور مفرد ذکر شدن واژه «نام» را دلیل بر یکی بودن این سه نام میدانند.
اما همانطور که گفته شد، ذکر کردن سه اسم مجزا پشت سر هم و همینطور مفرد بودن واژه «نام» دلیل بر یکی بودن این سه نفر نیست و در مکالمات روزمره هم به همین صورت سخن میگوییم مثلا میگوییم: «نامِ» علی حسن حسین زیبا هستند. هیچ وقت از این جمله فهمیده نمیشود که این سه یک دات دارند.
حتی برخی از منابع مسیحی و طرفدار تثلیث هم در مورد این آیه (متی، 28 : 19) میگوید: «با وجود این، این متن به خودی خود، به طور قاطع، نه شخصیت سه نهاد مذکور را ثابت میکند و نه برابری و یا الوهیت آنان را. باری از پطرس و یعقوب یوحنا نیز در کنار هم نام برده میشود، در حالیکه آنان یک نفر نیستند به علاوه، روح خدا در هنگام تعمید عیسی بر او نازل شد همین نشان می دهد که روح خدا تا آن هنگام بر او مسح نشده بوده است؛ حال آنکه طبق آموزه تثلیث عیسی و روح القدس شخص واحدی هسستند که از ازل با یکدیگر بوده اند»[تثلیث در قرآن وعهدین، محمد کاشانی، 1392، ص 114]
تثلیث، همانند توحید در اسلام و یهودیت، از اصلی ترین رکن اصول دین مسیحی است. اما سؤال اینجاست که چطور تا قبل از سال 200 میلادی هیچ کس این سه شخصیت (پدر پسر و روح القدس) را مساوی ندانسته و سالها پس از عیسی (ع) یعنی در سال 381 میلادی در شورای قسطنطنیه، الوهیت شخص سوم یعنی روح القدس، رسمی شد؟!! چگونه این مهم را هیچ کدام از پیامبران قبل از عیسی (ع) و همینطور خود حضرت عیسی (ع) بر آن تصریح و تأکیدی نداشته تا مردم گمراه نشوند؟!!
آیات فراوانی در عهدین وجود دارد که صراحتا به وجود خدای قادر واحد تصریح می کند: ای اسرائیل بشنو، یهُوَه، خدای ما، یهُوَه واحد است. [تثنیه 6 : 4] که عیسی (ع) نیز به آن اشاره می کند: عیسی او را جواب داد که اوّل همة احکام این است که بشنو ای اسرائیل، خداوند خدای ما خداوند واحد است. [انجیل منسوب به مرقس 12 : 29] و در انجیل آیاتی وجود دارد که نه تنها عیسی را مساوی خدای پدر نمیداند بلکه کمتر از خدا میداند: ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطّلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. [مرقس 13 : 32]
وعیسی (ع) خود را فرستاده خدا میداند: و حیات جاودانی این است که تو را خدای واحِد حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادی بشناسند. [یوحنا 17 : 3]
با توجه به اینکه در مسیحیت گناه نخستین به نسل ادم و حوا به ارث میرسد ایا این گناه به عیسی نجات دهنده هم سرایت میکند ؟
در اعتقاد مسیحیان عیسی مسیح نجات دهنده انسانها از ارث شوم گناه نخستین ادم و حوا میباشد بنابراین خودش الوده به گناه نخستین نیست اما این سخن درست نیست و بنا بر اموزه گناه نخستین دامن عیسی هم الوده به این گناه موروثی هست و نمیتواند نجات دهنده باشد زیرا خدای متعال هر بشری را از دو چیز خلق کرده است : روح و جسم .هر طفلی که موجود میشود جسمش از نطفه پدر و مادر است بعد از مدتی که در بطن مادر ماند خدای متعال به او روح میبخشد .جسم طفل از انجایی که ازجسم پدر و مادرش گرفته شده چنانچه مرض مزمنی در والدین باشد از طریق نطفه به طفل هم منتقل میشود اما از جهت روح چون روح طفل از پدر و مادر گرفته نشده بلکه مخلوق تازه خداست اثار روح والدین در طفل مشاهده نمیشود .حال مسیحیان که گناه را از صفات جسم و قابل انتقال به نسلهای بعدی میدانند با توجه به اینکه جسم عیسی هم طبق اعتقاد مسیحیان از جسم مریم گرفته شده و مریم هم بشر است و آلوده به گناه نخستین لذا حضرت عیسی هم وارث گناهی است که از جسم مادر به او منتقل شده در نتیجه نمیتواند پاک و نجات دهنده گنهکاران باشد
اناجیل با توجه به اینکه هر کدام دریک زمان و مکان معین و برای مخاطبین خاص خود نوشته شده ایا میتواند راهنمای همه انسان ها در همه زمانها و قرون باشد ؟
خیر نمی تواند به دلیل اینکه كتابي كه مي خواهد راهنماي انسان ها در تمام اعصار باشد باید چنین ویژگیهایی داشته باشد 1. جامعيت اولين خصوصيت اين است كه چنين كتابي بايد در بردارندة پاسخ همة سؤالات و نيازهايي كه بشر در تمام اعصار دارد باشد و به بيان قرآن كريم، تفصيل براي هر چيزي باشد. البته پرواضح است كه مراد از «همه چيز» آن مسائل و مطالبي است كه براي رسيدن انسانها به سعادت دنيا و آخرت لازم است. 2. آسماني بودن دومين ويژگي آن است كه اين كتاب بايد از جانب خداوند متعال براي بندگان فرستاده شده باشد چرا كه اوست كه خالق انسان و آگاه به تمام نيازهاي او مي باشد، فلذا چون او آگاه ترين به نيازهاي انسان است پس او نيز بايد انسانها را راهنمايي كند. در نتيجه انسانها نمي توانند كتابي بنويسند كه در تمام زمانها براي افراد بشر سودمند باشد. 3. كهنه و قديمي نشدن يكي ديگر از ويژگيهايي كه يك كتابِ الگو و راهنما بايد داشته باشد، اين است كه نبايد در گذر زمان طراوت و شادابي اش را از دست بدهد. 4. آورندة آن پيامبر خدا باشد. ديگر از خصوصيات چنين كتابي اين است كه بايد به دست شخصي برگزيده از جانب خداوند متعال كه داراي كاملترين خصوصيات اخلاقي مثل عصمت و ايمان كامل و... مي باشد، براي هدايت انسانها آورده شده باشد. حال با توجه به اين مقدمه كوتاه مسلماً چنين كتابهايي (اناجيل) نمي توانند راهنماي انسانها در همة عصرها باشند چرا كه: 1. جامعيت لازم براي راهنما بودن را ندارند بدين توضيح كه اين مجموعه (عهد جديد) را مي توان از نظر محتوا به سه بخش تقسيم كرد: الف. بخش تاريخي كه عمدتاً به تاريخ زندگي و فعاليتهاي حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ و حواريون پرداخته است. اين بخش را چهار انجيل معروف يعني متي، مرقس، لوقا و يوحنا در بر مي گيرند) ب. بخش عقيدتي كه عمدتاً به ترويج عقايد و دفاع از آنها و رد عقايد ديگر مي پردازد. اين بخش در 21 رسالة موجود در عهد جديد مي باشد. ج. بخش پيشگويي كه در آن وقايع آخرالزمان و آمدن مجدد حضررت عيسي ـ عليه السلام ـ به صورت يك رؤيا و مكاشفه پيشگويي شده است. فلذا همانطور كه گذشت اناجيل چهارگانه اصلاً مطلبي در مورد عقايد و احكام الهي ندارند و فقط به تاريخ زندگي حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ و برخي از حواريون پرداخته است، فلذا كتابي كه فقط به داستان سرايي پرداخته است نمي تواند راهنما و الگويي براي بشر باشد. 2. اين كتب يا بهتر بگوييم اين مجموعه (عهد جديد) اصلاً آسماني نيست به اين بيان كه از طرف خداوند متعال براي بشر فرستاده نشده است و نويسندگان آنها انسانهايي بودند كه به نوشتن آنچه خود برداشت كرده بودند پرداخته اند. البته گفتني است كه در ميان مسيحيان هيچ كس معتقد نيست كه بخشي از اين مجموعه يا هيچ كتاب ديگري را حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ آورده است. آنها مي گويند معنا ندارد كه آن حضرت كتابي بياورد چون كتاب، وحي است و وحي بر واسطة بين خدا و انسان نازل مي شود، در حالي كه حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ خود خدا و كلمه او است. 3- مي توان ادعا كرد كه قريب به بيش از 90% مطالب مجموعه عهد جديد با گذر زمان كهنه شده و براي انسانهاي عصر حاضر قابل استفاده و بهره برداري نيست. شاهدي كه براي اين ادعا مي توان آورد اين است كه در ميان مسيحيان هم در مورد اينكه آيا عهد جديد مي تواند راهنماي اخلاقي انسانها باشد اقوال مختلفي است، عده اي كتاب مقدس را اساس اخلاق مي داند و عده اي ديگر حقوق طبيعي را و عده اي ديگر شخص گرايي را، اينها نشانگر اين واقعيت است كه عهد جديد نتوانسته راهنماي مناسبي براي انسانهاي عصر حاضر باشد. 4-. اناجيل كنوني كه تمام آنها ساليان دراز بعد از مسيح و به دست بعضي از مسيحيان نگاشته شده اند داراي تناقض هاي آشكاري هستند و اين نشان مي دهد كه آنها قسمتهاي قابل ملاحظه اي از آيات انجيل را به كلي فراموش كرده بودند. 5- وجود خرافات آشكار در اناجيل كنوني مانند داستان شراب سازي مسيح كه بر خلاف حكم عقل و حتي پاره اي از آيات تورات و انجيل كنوني است و داستان مريم مجدليه و امثال آن نيز روشنگر اين واقعيت است كه اناجيل كنوني نمي توانند راهنمايي مناسب براي بشر باشند. 6- در مجموعة عهد جديد، اخلاق اجتماعي وضعيت كاملاً واضحي ندارد و به نظر مي رسد كه برخي عبارات به جدايي انسان از فرايند سياسي، به طور كلي ترك دنيا و پذيرش زندگي فقيرانه و پرهيز از مطلق خشونت (حتي هنگام تجاوز ظالم) فرمان مي دهد. 7- نويسندگان عهد جديد با دخالت دادن اعتقادات شخصي خود در عهد جديد باعث ايجاد مسايل دشوار اخلاقي براي انسانها شده اند كه از جملة آنها عدم جواز طلاق و تعدد زوجات است. 8- در عهد جديد دو شخصيت متفاوت از حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ ارائه شده است، در يك بخش مسيح انسان، پيامبر خدا و بندة خدا و پسر انسان معرفي شده است و در بخشي ديگر مسيح به عنوان خود خدا و خالق آسمان و زمين معرفي شده ست.
عده ای از انديشمندان مسیحی به تأثيرات منفی و پیامدهای اجتماعی آموزه گناه نخستين پرداخته اند. "ولتر" و "ژان ژاک روسو" معتقد بودند: آموزه گناه اوليه، انسان را نسبت به توانايی هايش بدبين ميسازد، و مانع رشد و توسعه اجتماعی و سياسی است و هزرگی و بی بندوباری را ترويج ميكند[1] از آنرو كه در گناه اوليه به مسيحيان آموخته ميشود كه او ناقص و گناه آلود متولد ميشود و توانايی برای بهبودی خود ندارد، از همين رو توانايی های انسان را تضعيف و نابود ميسازد. همچنين پلاگيوس (کشیش مخالف با آموزۀ گناه نخستین) ميگويد: افرادی كه معتقد به غير قابل پيشگيری بودن گناه هستند دارای يك حس امنيت دروغين در گناه كردن ميشوند... هر كس كه بر اين باور باشد، حتی براي تغيير چيزهايی كه ميتواند نيز تلاش نميكند؛ ولی در حقيقت افرادی كه گناه می كنند و اين گناه كردن را تقصير سرشت خود می دانند عذاب بيشتری را متحمل می شوند؛ زيرا كوچكترين تلاشی براي رهايی از گناهان نكرده اند[2]
پی نوشت: [1] الستر مك گراث، درآمدی بر الهيات مسيحی، مترجم مسیح دیباح، نشرکتاب روشن، تهران 1385،صفحه 98 [2] جستارهایی در مسیحیت، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، نشر تا ظهور، قم، 1390، صفحه 114
بنا بر اعلام سازمان جهانی بهداشت، خانوادهها در قارۀ اروپا بیشترین میزان مصرف الکل را در سراسر جهان دارند و به همین دلیل میزان مرگ و میر به دلیل نوشیدن الکل نیز در این قاره بیش از دیگر نقاط جهان است.
در داخل قارۀ اروپا نیز آن دسته از کشورهای منطقه بالتیک که عضو اتحادیه اروپا هستند، سهم بیشتری از درآمد خانوادهها را صرف خرید مشروبات الکلی میکنند.
بر اساس دادههای جدیدی که روز سهشنبه از سوی مرکز آمار یوروستات منتشر شد، سال ۲۰۱۷ میلادی در سراسر اتحادیه اروپا مبلغی بیش از ۱۳۰ میلیارد یورو توسط خانوادهها صرف خرید مشروبات الکلی شده است. در این میان، خانوادههای استونی بیشترین مبلغ را در این سال (۵.۲ %) به خرید الکل اختصاص دادهاند و پس از آنها نیز لتونی با ۴.۹ درصد و لیتوانی با ۴ درصد قرار داشتند.
علاوه بر این سه کشور منطقه بالتیک، خانوادهها در کشورهای شرق اروپا نیز از مشتریان پروپاقرص مشروبات الکلی هستند و لهستان با اختصاص ۳.۵ درصد از کل بودجه خانوار به خرید الکل و پس از آن جمهوری چک با ۳.۳ درصد و مجارستان با ۳ درصد در جایگاههای بعدی این جدول قرار دارند.
کمترین میزان مصرف الکل در خانوادههای اروپایی هم در اسپانیا دیده شده است. در این کشور حاشیۀ دریای مدیترانه تنها ۰.۸ درصد از کل بودجۀ خانوار در سال ۲۰۱۷ میلادی به خرید الکل اختصاص یافته است. ایتالیا و یونان نیز تنها با ۰.۱ درصد مصرف بیشتر، قبل از اسپانیا قرار گرفته بودند.
موزه «کتاب مقدس» در آمریکا نسخه نامعمولی از کتاب مقدس را در نمایشگاهی به نام «کتاب مقدس برده داران» به نمایش گذاشته است که با دیگر نسخ کتاب مقدس تفاوت بسیار دارد. هدف این موزه آشکار کردن بخشهای تاریک تاریخ استعمار در کشورهای آفریقایی و کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب است. سث پولینگر، رئیس موزه در باره این نسخه نادر کتاب مقدس گفت، مسیونرهای انگلیسی برای تغییر دین برده گان آفریقایی و آمریکای لاتین به نسخه ای از کتاب مقدس نیاز داشتند که علاوه بر راضی کردن مردم کشورهای مستعمرهنشین به تغییر دین، بردهگی آنها را نیز توجیه کنند و مطمئن شوند که این افراد همواره مطیع استعمارگران خواهند بود.
در این نسخه کمیاب در مقایسه با نسخه عبری کتاب مقدس، نیمی از محتوای عهد جدید حذف شده است و تقریباً نود درصد از محتوای عهد قدیم. پولینگر در این باره افزود هدف مشخص این کتاب، در برده گی نگه داشتن مردم کشورهای مستعمره نشین بوده است.
این کتاب تا ۱۹ آوریل ۲۰۱۹ در این موزه به نمایش در میآید و به بازدید کننده گان فرصت داده میشود تا متن این کتاب را مطالعه کنند. به گفته آنتونی اشمیت، کیوریتور این نمایشگاه، این نسخه از کتاب مقدس مملو از افکار نژاد پرستانه است.
تنها سه نسخه از این کتاب مقدس در جهان باقی مانده است، که یکی از انها در اختیار موزه کتاب مقدس آمریکاست و دو نسخه دیگر در اختیار دو دانشگاه در بریتانیا .
پاپ فرانسیس در مصاحبهای گفته است به شدت نگران «موضوع جدی» همجنسگرایی است، او میگوید این موضوع تبدیل به «مدروز» شده است و روحانیون را نیز حساس کرده است.
رهبر کاتولیکهای جهان او در گفتوگویی به مناسبت انتشار کتاب مصاحبهاش با آلکساندر آوی ملو، کشیش شیلیایی و پروفسور یزدانشناسی، روز دوشنبه ۱۱ آذر (۳ نوامبر) گفته است: به نظر میرسد در جوامع امروزی همجنسگرایی حتی به مد تبدیل شده است و این ذهنیت در کلیسا نیز نفوذ کرده است.
پاپ میگوید این مساله یست که در ابتدا کلیسا از ا« غفلت کرد و اکنون به شدت نگران آن است.
و در رابطه با وجود همجنسگرایی در سطوح مختلف کلیسای کاتولیک نیز گفته است که این مسئله بسیار جدی است و شاید نشانه عدم برخورد درست با آن باشد. او خواسته است که به افرادی که “تمایل به همجنسگرایی در آنها به شدت ریشهدار است” اجازه شرکت در سمینارهای کلیسا داده نشود.
پاپ فرانسیس درهمین مصاحبه نیز تاکید کرده است که کشیشهای همجنسگرا و مردان و زنان روحانی باید به طور کامل به امر “تجرد” وفادار باشند و با احساس مسئولیت کامل به وظایفشان عمل کنند. به گفته پاپ: «بهتر است این کشیشها وظیفه کشیشی و زندگی روحانی را کنار بگذارند تا این که زندگی دوگانهای داشته باشند.». گفتنی است که در کلیسای کاتولیک کشیشها خود را به تجرد و بیهمسری متعهد میکنند
پیمایش ۲۰۱۸ موسسه گالوپ نشان میدهد اعتماد آمریکائیها به روحانیون به پایین ترین حد ممکن در تاریخ پیمایشهای این موسسه رسیده است. متخصصان نظرسنجی گالوپ میگویند تنها ۳۷ درصد از جامعه آ»اری ۱۰۲۵ نفری این پیمایش گفته اند که به صداقت و معیارهای اخلاقی کشیشها و روحانیون اعتماد دارند و ۴۳ درصد نیز گفته اند در حد متوسط به درستی و اخلاقی بودن روحانیون اعتماد دارند. ۱۵ درصد از شرکت کنندگان نیز به طرز افراطی اعلام بی اعتمادی مطلق کرده اند. گالوپ پیمایش درباره تحلیل معیارهای اخلاقی افراد مذهبی را از سال ۱۹۷۷ آغاز کرده است. تصویر جامعه آمریکا بر اساس پیمایش ۲۰۱۸ از این قرار است. تنها ۴۸ درصد از پروتستانها و ۳۱ درصد از کاتولیک ها معتقدند کشیشان کلیسا واجد معیارهای اخلاقی کافی هستند. آمار نشان میدهد میزان اعتماد مردم از سال ۲۰۰۹ رو به افول گذاشته است. سال ۱۹۸۵، ۶۸ درصد شرکت کنندگان به روحانیون اعتماد مطلق داشتند. شیب نزولی این اعتماد در سال ۲۰۰۲ بعد از برملا شدن پرونده رسواییهای جنسی کشیشان شدت گرفت.
سنگسار یکی از شیوههای رایج اعدام در کتاب مقدس است. این مجازات برای چندین جرم اجرا میشود، از جمله:
الف) کشتن فرزند برای بتان: «هر كس... از ذرّيت خود به (بت) مولك بدهد...، قوم زمين او را با سنگ سنگسار كنند». (لاويان، 20: 2)
ب) جادوگرى: «مرد و زني كه صاحب اجنه يا جادوگر باشد، البته كشته شوند. ايشان را به سنگ سنگسار كنيد. خون ايشان بر خود ايشان است». (لاويان، 20: 27)
ج) كفرگويى: «و هر كه اسم يهوه را كفر گويد، هر آينه كشته شود. تمامي جماعت، او را البته سنگسار كنند، خواه غريب، خواه متوطن. چون كه اسم را كفر گفته است، كشته شود». (لاویان، 24: 16)
د) حرمتشکنی روز شنبه: «و چون بني اسرائيل در صحرا بودند، كسي را يافتند كه در روز سَبَّت، هيزم جمع ميكرد. و كساني كه او را يافتند كه هيزم جمع ميكرد، نزد موسي و هارون و تمامي جماعت آوردند. و او را در حبس نگاه داشتند؛ زيرا اعلام نشده بود كه با وي چه بايد كرد. و خداوند به موسي گفت: «اين شخص البته كشته شود. تمامي جماعت، او را بيرون از لشكرگاه با سنگها سنگسار كنند». پس تمامي جماعت، او را بيرون از لشكرگاه آوردند و او را سنگسار كردند و بمرد، چنانكه خداوند به موسي امر كرده بود». (اعداد، 15: 32 ـ 36)
کار کردن در روز شنبه: «در روز هفتمین، سبت، آرامی مقدس خداوند برای شماست؛ هر که در آن کاری کند، کشته شود». (خروج، 35: 2)
هـ) بتپرستى: «و اگر برادرت كه پسر مادرت باشد يا پسر يا دختر تو يا زن همآغوش تو يا رفيقت كه مثل جان تو باشد، تو را در خفا اغوا كند و گويد كه برويم و خدايان غير را كه تو و پدران تو نشناختيد، عبادت کنیم، از خدايان امتهايي كه به اطراف شما باشند، خواه به تو، نزديك و خواه از تو، دور باشند، از اقصاي زمين تا اقصاي ديگر آن، او را قبول مكن و او را گوش مده و چشم تو بر وي رحم نكند و بر او شفقت مکن و او را پنهان مكن. البته او را به قتل رسان.، دست تو اول به قتل او دراز شود و بعد دست تمامي قوم. و او را به سنگ سنگسار کن تا بميرد، چونكه ميخواست تو را از يَهُوَه، خدايت، كه تو را از زمين مصر از خانه بندگي بيرون آورد، منحرف سازد. و جميع اسرائيليان چون بشنوند، خواهند ترسيد و بار ديگر چنين امر زشت را در ميان شما مرتكب نخواهند شد». (تثنيه، 13: 6 ـ 11)
و) پرستش آفتاب و ماه: «اگر در ميان تو، در يكي از دروازههايت كه يَهُوَه، خدايت به تو ميدهد، مرد يا زني پيدا شود كه در نظر يَهُوَه، خدايت، كار ناشايسته کند، از عهد او تجاوز كند و خدايان غير را عبادت و سجده کند، خواه آفتاب يا ماه يا هر يك از جنود آسمان كه من امر نفرمودهام، و از آن اطلاع يابی و بشنوي، پس نيكو تفحص كن و اينك اگر راست و يقين باشد كه اين رجاست در اسرائيل واقع شده است، آن گاه آن مرد يا زن را كه اين كار بد را در دروازههايت كرده است، بيرون آور و آن مرد يا زن را با سنگها سنگسار كن تا بميرند». (تثنیه،17: 2 ـ 5)
ز) پسر لجوج و سركش: «اگر كسي را پسري سركش و فتنهانگيز باشد كه سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد و هر چند او را تأديب کنند، ايشان را نشنود، پدر و مادرش او را بگیرند و نزد مشايخ شهرش به دروازة محلهاش بياورند و به مشايخ شهرش گويند: اين پسر ما سركش و فتنهانگيز است، سخن ما را نميشنود و مسرف و ميگسار است. پس جميع اهل شهرش، او را به سنگ سنگسار كنند تا بميرد. پس بدي را از ميان خود دور كردهاي و تمامي اسرائيل چون بشنوند، خواهند ترسيد». (تثنیه، 21: 18 ـ 21)
ح) پیدا نشدن علامت بکارت: «اگر اين سخن، راست باشد و علامت بكارت آن دختر پيدا نشود، آن گاه دختر را نزد در خانة پدرش بيرون آورند و اهل شهرش، او را با سنگ سنگسار کنند تا بميرد؛ چونكه در خانة پدر خود زنا كرده و در اسرائيل قباحتي نموده است. پس بدي را از ميان خود دور كردهاي». (تثنیه، 22: 20 ـ 21)
مسیحیان استدلال می کنند که چون مسیح عالم بود و همه چیز را می دانست پس خداست!! مثلا در انجیل یوحنا می خوانیم که یارانش به او می گویند:الآن دانستیم که همهچیز را میدانی و لازم نیست که کسی از تو بپرسد. انجیل وحنا_باب16_بند30
مسیحیان میگویند از انجایی که فقط خداست که همه چیز را می داند و علم مطلق دارد پس عیسی مسیح هم خداست...
ایا عیسی واقعا علم بی نهایت داشت؟
خیر،چرا که وقتی که از او در مورد روز قیامت سوال می شود اظهار می کند بجز پدر(خدا)هیچ کس از زمان قیامت اطلاع ندارد و حتی خودش هم مطلع نیست این ماجرا در انجیل متی امده است:ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطّلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. انجیل متی_باب24_بند36
پس ما به وضوح می بینیم خود مسیح علم مطلق را از خودش نفی می کند و از تاریخ قیامت مطلع نیست علاوه بر اینکه در صورت عالم بودن مسیح خودش اظهار می کند هر چه دارد از نزد خودش نیست بلکه از طرف خدا به او داده شده است حتی علم:
✝️انجیل یوحنا:من از خود هیچ نمیتوانم کرد بلکه چنانکه شنیدهام داوری میکنم و داوری من عادل است زیرا که اراده ی خود را طالب نیستم بلکه اراده ی پدری که مرا فرستاده است. عیسی ادعای خود را ثابت میکند. انجیل یوحنا_باب5_بند30
جمع بندی: مسیحیان علم مطلق عیسی را دلیل بر خدا بودن او می دانند در صورتی که خود عیسی اظهار می کند که علم مطلق ندارد و انچه را هم که می داند از طرف خداست
توحید یکی از ارکان اصلی و اصول ثابت تمام ادیان الهی است. تثلیث یکی از مهمترین اعتقادات بسیاری از مشرکان حیات بشری است که پیروان عیسی مسیح، با تحریف دین عیسی (علیهالسلام) آن را وارد مسیحیت کردند. یکی از راههای اثبات بطلان و انحرافی بودن تثلیث این است که بدانیم خود عیسی مسیح قائل به چند خدا بودهاند.
کتاب مقدس سرشار از آیاتی است که نشان میدهد نهتنها عیسی مسیح به تثلیث هیچ اعتقادی نداشته، بلکه وی یک موحد واقعی و عبدی یگانه پرست و مؤمنی خداپرست بوده است. عیسی مسیح در جواب کسی که او را استاد نیکو خطاب کرده به صراحت میفرماید: مرا نباید نیکو بخوانی چراکه نیکو فقط خداست.
کتاب مقدس این گفتگو را چنین حکایت میکند: «و یکی از روسا از وی سؤال نموده، گفت، ای استاد نیکو چه کنم تا حیات جاودانی را وارث گردم؟ عیسی وی را گفت، از بهر چه مرا نیکو میگویی و حالآنکه هیچکس نیکو نیست جز یکی که خدا باشد.»
کشته شدن یا نشدن حضرت مسیح (علیهالسلام) یکی از مسائل و مباحث مهم تاریخ تقابل مسیحیت با سایر ادیان به خصوص اسلام است. این بحث از آن جهت حائز اهمیت است که مسیحیان کنونی بسیاری از اعتقادات کلیدی و اساسی خود ازجمله تثلیث و فدا را بر مبنای کشته شدن مسیح (علیهالسلام) استوار کردهاند.
ولی بر طبق متن انجیل، مسیح زنده هست.
در اناجیل چنین آمده است که چون فریسیان عدهای را فرستادند تا حضرت مسیح (علیهالسلام) را بگیرند، ایشان در گفتگویی که میان حضرت و فریسیان رخداده، میفرمایند که پس از زمانی اندک، دوباره برای گرفتن من میآیید ولی من نزد فرستنده خود میروم و دیگر مرا نخواهید یافت.
کتاب مقدس حکایت این گفتگو را چنین نقل میکند: «چون فریسیان شنیدند که خلق درباره او همهمه میکنند، فریسیان و روسای کَهَنَه خادمان فرستادند تا او را بگیرند. آنگاه عیسی گفت، اندک زمانی دیگر با شما هستم، بعد نزد فرستنده خود میروم. و مرا طلب خواهید کرد و نخواهید یافت و آنجایی که من هستم شما نمیتوانید آمد».
دانشجوی فوق لیسانس رشته کامپیوتر و کارآفرینی - گرایش محاسبات ابری در دانشگاه رن فرانسه
بعد از دیدن ویدئوهای متعدد از مصاحبه با مسیحیانی که مسلمان شدهاند میتوان دید که این محورها، مهمترین دلایل علاقهمندی و تشرف آنها به دین اسلام است:
1- معجزات قرآن و حقایق علمی در قرآن و برخی پیشگوییهای قرآن.
2- اینکه ملاک برتری در اسلام تقوای انسانهاست نه پول و قدرت و رنگ پوست.
3- تعالیم اسلام دربارهی احترام به انسانها، ارزش خانواده و اهمیت دوست و همسایه.
4- این موضوع که ممنوعیت خوردن خوک و شراب حتی در انجیل هم آمده ولی مسیحیان به آن عمل نمیکنند و مسلمانان عمل میکنند.
5- اینکه پیشگویی ظهور پیامبر اسلام در انجیل و تورات هم آمده بود.
6- آشنا شدن با امام حسین علیه السلام و فداکاریهایی که در روز عاشورا برای حفظ دین اسلام کردند و آشنایی با پیادهروی اربعین به عنوان بزرگترین گردهمایی انسانها در طول تاریخ.
7- شناخت حضرت مهدی علیه السلام و اینکه به زودی ظهور خواهند کرد و حضرت عیسی علیه السلام هم به همراه ایشان خواهد آمد.
8- اینکه انسان در روز قیامت نتیجهی اعمال خوب و بد خودش را دریافت خواهد کرد و هرکس مسئولیت اعمال خودش را خواهد داشت و فرق اسلام با مسیحیت که اعتقاد دارند حضرت عیسی برای آمرزش گناهان مسیحیان به صلیب رفت و وجود این تلقی که مسیحیان آزادند هر گناهی مرتکب شوند.
9- دیگر ارزشهای اسلامی که برای غیرمسلمانان جالب و امیدوار کننده است و آنها را از پوچی و تاریکی بیرون میآورد.
همین نکات ساده و اولیه برای بسیاری از افراد در دنیا ناشناخته است و به دلیل یکسونگری رسانهها، تنها تصویری که از اسلام دارند خلاصه در داعش و خشونت است. ویدئوهای متعددی از مصاحبهها و صحبتهای این مسیحیان تازه مسلمان شده وجود دارد که میتوانید در اینترنت و یوتیوب و کانالهای تلگرامی پیدا کنید.
یک ایدهی خوب این است که هر کسی یک متن دو سه صفحهای به زبانهای انگلیسی و فرانسوی و دیگر زبانها در دسترس داشته باشد که به صورت خیلی خلاصه به این نکات دین اسلام اشاره کند. اگر کسی را دید که علاقهمند بود یک شناخت اجمالی و سریع از دین اسلام پیدا کند آن را برایش بفرستد...
جریان مسیحیت تبشیری تمام همت و توان خود را برای جذب افراد مختلف به فرقه به کار بسته است و از ابزار ها و امکاناتی که توسط دشمنان و مخالفین نظام جمهوری اسلامی در اختیار آنها قرار گرفته شده در راستای اهداف نامشروع خود استفاده می کنند.
بیشترین کسانی که به مسیحیت تبشیری روی خوش نشان می دهند سرخوردگان اجتماعی هستند که از طریق دریافت پیام در رسانه ها این حرکت را پیگیری می کنند .اغلب گروندگان جدید به این فرقه تبشیری از سه راه جذب شده اند: تبلیغات حضوری، تلویزیونی و اینترنتی.
این افراد اغلب توسط فردی به آیین مسیحیت دعوت شدهاند که در دانشگاه محل تحصیل شان و یا در محل کار و سکونت شان با آنها آشنایی داشته است. گروه دیگر نیز از طریق مشاهده برنامه های تلویزیونی و سایتهای اینترنتی به این فرقه گرایش پیدا کرده اند. برنامه های جذاب، سخنرانان توانا، دروغهای بزرگ در زمینه اعجاز و…، گفتگوها و تبلیغ آزادیهای مفرط در این برنامه ها بر جذب جوانان کمک شایانی میکند.
در خصوص برقراری ارتباط با مرکزیت فرقه تبشیری می توان گفت مخاطبین تلویزیون های فارسی زبان، اغلب با خارج از کشور تماس برقرار کرده و به وسیله مجریان و اپراتورهای تلفن به یکی از کلیساهای خانگی و کشیشهای فعال در آن جذب می شوند، در خصوص سایتها و مراجعان حضوری نیز شماره همراه کشیش در اختیار ایشان گذاشته می شود و قبل از مبادرت به تماس و یا فورا پس از برقراری اولین تماس طی چند مرحله مذاکره تلفنی به مراسم ورود به آیین مسیحیت دعوت میشوند.
دست اندر کاران این فرقه ، افراد جذب شده را به فراخور شرایط و شخصیت ایشان به یکی از محافل و جلسات داخل کشور و یا خارج از کشور دعوت میکنند .
جلسات داخلی در منازل موسوم به کلیساهای خانگی که اغلب در مناطق مرفه شهرهای بزرگ قرار دارد برگزار می شود. جلسات خارجی بیشتر به منظور برنامه سازی، برگزاری جلسات بزرگ کلیسایی و… برپا می شوند و غالبا در کشورهایی نظیر ترکیه، قبرس، یونان و… تشکیل می شود.
گفتنی است عمده مهمانان این جلسات با هزینه سازمانهای تبلیغی مسیحیت تبشیری ، سفر و اقامت می کنند.
یکی از تفاوت های مهم مسیحیت تبشیری با سایر فرقه های مسیحی در بحث اعتقاد به دوزخ می باشد چنانچه تبشیری ها بیان می کنند منکر دوزخ و جهنم می باشند و نکته جالب اینکه اگرچه ادعا می کنند در کتاب مقدس بحثی از جهنم وجود ندارد(بجز در اپوکریفا) ولی باز در مواجهه با پیروان سایر ادیان، آنان را در صورت عدم پذیرش، بشارت به جهنم می دهند.
این تضاد و پارادوکسی که در بین تبشیری ها در بحث دوزخ وجود دارد نشان می دهد که این طیف در هر زمان و بنابر ضرورتی که منافع ایشان ایجاب کند اعتقاد سازی می کنند و یا منکر اعتقادی می شوند در حقیقت مسیحیان تبشیری می خواهند این مسئله را القا کنند که پس از تصدیق لفظی، پیروان از عمل بی نیاز می شوند و آزادند که هرچه مورد میلشان بود انجام دهند.
انکار جهنم به این صورت که بیان شد موجب افزایش بی بند و باری در بین مسیحیان تبشیری شده است تا آنجا که بسیاری از اخلاقیات در سایه ایمان لفظی رنگ باخته و اعمال و افعال بسیار شنیع و زشتی در بین این فرقه رخ می دهد همچنین اعتقاد به چنین آموزه هایی باعث می شود تا مفاهیم فطری چون وفای به عهد، عدم خیانت ورزی، خدمت به همنوع و... چندان کارهای خوب و ضروری برای سعادت انسان محسوب نشوند. :: موضوعات مرتبط:
مسیحیت , ,
:: برچسبها:
مسیحیت ,
بدعت ,
شریعت ,
مسیحیان تبشیری در کنار ترامپ اعتقادی به گرمایش زمین ندارند!
گرمایش جهانی و تغییرات آب و هوایی از معضلات و خطرات مهم زیست محیطی در دهههای اخیر است، با این حال اوانجلیستها به آن باور ندارند.
قریب به ۸۵ میلیون اوانجلیست در امریکا زندگی میکنند و حدود ۲۶ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند.
این گروه بر این باورند که گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی حقیقت ندارند و با توسل به سه مورد آن را رد میکنند: فریبی که از سوی گروههای لیبرال مطرح شده، نظریهای که برپایه علم دروغین بنا شده و هتاکی به هوش خداوند که طراح انسان و جهان است.
براساس نتایج این نظرسنجی اکثر اوانجلیستها باور دارند که انسان نمیتواند به «برنامههای خداوند» آسیب بزند و هر آنچه در زمین رخ میدهد براساس «اراده خداوند» است.
مارتین پالمر، مورخ دینی و یک فعال محیط زیست که در مورد نحوه درک از محیط زیست در میان پیروان ادیان تحقیق میکند پیروان کلیسای انجیلی را یکی از متعصبترین گروهها در زمینه درک و پذیرش گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی میداند.
وی در زمان برگزاری مراسم سخنرانی در مورد ادیان و رابطه آنها با محیط زیست بارها با اعتراض افرادی روبرو شده که تغییرات آب و هوایی بر اثر فعالیتهای انسانی را دروغ میدانند.
یکی دیگر از نقاط مشترک اوانجلیست ها علاقه آنها به دونالد ترامپ است. به گزارش نیویورک تایمز بیشتر پیروان این فرقه در سراسر امریکا بر این باورند که ترامپ در جایگاه درستی ایستاده، نیت خالصی برای اداره کشور دارند و قادر است که او میتواند موجب نجات و رستگاری کشور شود.
دونالد ترامپ از جمله کسانی است که به گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی باور ندارد و بارها در صفحه توییتر خود این مساله را به سخره گرفته است.
وی حتی در مواردی تغییرات آب و هوایی یک بازی سیاسی از جانب دیگر دولتها خوانده است که قصد دارند با فریب جهانیان بازار را در اختیار بگیرند و مانع فروش کالاهای آمریکایی شود. همچنین وی بر این باور است که شرکت در برنامههای مقابله با گرمایش زمین موجب هدر رفتن میلیارها دلار از بودجه آمریکا شده و سودی ندارد.
جوانان اروپایی هر روز بیشتر و بیشتر از مسیحیت روگردان میشوند. پژوهش جدید دانشگاه سنت مری، از قدیمیترین مراکز دانشگاهی کلیسای کاتولیک نشان میدهد که اکثریت جوانان در دوازده کشور اروپایی هیچ گونه وابستگی و علاقهای به مذهب ندارند.
پژوهش استفان بولیوان، استاد الهیات دانشگاه سنت مری لندن، در کشورهایی مانند هلند و بلژیک انجام شده است که به گفته کارشناسان به صورت سنتی دارای فرهنگ مذهبی هستند. این گزارش میگوید که جمعیت افراد مومن به مسیحیت در این قاره در حال کاهش است.
موسسه آمریکایی تحقیقات «پیو» نیز در سال ۲۰۱۵ با ارائه نتیجه تحقیقات خود اعلام کرده بود که در دهههای آینده، جمعیت مسیحیان تا ۱۰۰ میلیون نفر کاهش خواهد یافت.
بیشتر جوانان در کشورهای استونی، سوئد، هلند، بریتانیا، مجارستان، بلژیک، فرانسه، دانمارک، فنلاند، نروژ و اسپانیا با مذهب رابطهای ندارند.
کمترین جمعیت جوانان مسیحی را جمهوری چک با ۹ درصد، سوئد با ۱۸ درصد و هلند با ۱۹ درصد داراست.
بیشترین جمعیت جوانان مسلمان در کشورهای فرانسه، بلژیک و اتریش زندگی میکنند.
مسیحیت تبشیری امروزه با استفاده ابزاری از مفاهیم کتب روان شناسی در جذب افراد به تفکرات مسیحیت بهره می برند . طبق بررسی های بعمل آمده ، در حدود 100 سال پیش جنبشی در آمریکا ظهور کرد که با استفاده از متد روانشناسی، کار تبلیغی خود را در مسیحیت تبشیری ادامه داد.
در واقع روانشناسی جدیدی را با عنوان روانشناسی موفقیت و تفکر خلاق ایجاد کردند که اینها در دل مسیحیت به وجود آمد. یعنی مسیحیانی که میخواستند نگرش جدید از مسیحیت ارائه دهند با استفاده از دانش روان شناسی در قالب نگارش کتب مختلف و ارائه سخنرانی های انگیزشی وارد شدند.
لازم به ذکر است فروش این کتب در کشور ما بسیار زیاد است که خود جای بحث دارد به این معنی که مترجم بخشی از کتب آنها را که میتوان ترجمه کرد، برگردان می کند و آن چیزی که تضاد آشکار با اصول اعتقادی ما دارد و دیگر مطالب بدش را حذف کرده و در نهایت کتابهایی را در این زمینه منتشر میکنند که محتوای آنها موجب سردرگمی و تضعیف عقیدتی میشود.
بر اساس این گزارش جریان مسیحیت تبشیری جدید از روشهای عرفانی برای جلب نظر افراد استفاده میکند. مثلاً با زبانی که خود ایشان از آن به زبان روحالقدس یاد میکنند مراسم اجرا میکنند و از خود بی خود می شوند یا مراسم تدهین که در مسیحیت با روغن مقدس به اجرا گذاشته میشود.
اینها مراسم خود را با تکنیکهای روانشناسی ترکیب کرده و حالت خلسه برای افراد ایجاد میکنند و در نهایت فرآیند مغز شویی را همسو با اهداف خودشان در ذهن افراد پیاده می کنند و آنها تبدیل به اعضای فعال فرقه مسیحیت تبشیری می شوند .
زنی که فریاد میزد «خداوند زن است» با پریدن از روی حفاظ خود را به نزدیکی «تابلوی ولادت» رساند ولی نیروهای امنیتی او را در مجاورت مجسمه متوقف کردند.
این اختلال ساعاتی قبل از نطق رهبران کاتولیکهای جهان در جمع چند هزار نفری مومنان در قسمتی از صحن واتیکان اتفاق افتاد که به مغاره یا تابلوی ولادت معروف است و در ایام کریسمس معمولا صحنه های مرتبط با تولد پیامبر مسیحیان در آن بازآفرینی می شود.
این نوع اعتراضات زنان مسیحی در پی اعتقاد بسیار بد نسبت به زن و نسبت دادن گناه نخستین به زن و از طرفی نزدیک بودن مردان به خدا در این آیین صورت می گیرد.
به عبارتی فریاد خداوند زن است در پاسخ به نگاه پایین دستی کلیسای پروتستان به زنان است. کلیسایی که بر باور پولس یهودی پا میفشارد و اساس الهیات آن بر باور فرودستی زن در مقابل با مرد پایهگذاری شده و محوریت این الهیات بر پایه اندیشه ریاست و برتری مردان در نظام آفرینش است.
این رویکرد حتی در رسانههای تبشیری نیز به صراحت بیان میشود و کارشناسان این شبکه ها و رسانه ها به حقوق زن که میرسند به این عبارت اشاره مینمایند که "من به زنی اجازه نمیدهم که تعلیم دهد و یا بر مردان حکومت کند. زنها باید ساکت باشند." ( اول تیموتائوس 2: 12)
کشیشان خودخوانده و شبانان این فرقه حتی باور به فعالیت اجتماعی زنان نیز ندارند و زن خوب را زن خانه نشین معرفی میکنند و این موضوع اعتراضات بسیاری از سوی جامعه زنان در پی داشته است.
موزه «کتاب مقدس» در آمریکا نسخه نامعمولی از کتاب مقدس را در نمایشگاهی به نام «کتاب مقدس برده داران» به نمایش گذاشته است که با دیگر نسخ کتاب مقدس تفاوت بسیار دارد. هدف این موزه آشکار کردن بخشهای تاریک تاریخ استعمار در کشورهای آفریقایی و کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب است.
سث پولینگر، رئیس موزه در باره این نسخه نادر کتاب مقدس گفت، مسیونرهای انگلیسی برای تغییر دین برده گان آفریقایی و آمریکای لاتین به نسخه ای از کتاب مقدس نیاز داشتند که علاوه بر راضی کردن مردم کشورهای مستعمرهنشین به تغییر دین، بردهگی آنها را نیز توجیه کنند و مطمئن شوند که این افراد همواره مطیع استعمارگران خواهند بود.
در این نسخه کمیاب در مقایسه با نسخه عبری کتاب مقدس، نیمی از محتوای عهد جدید حذف شده است و تقریباً نود درصد از محتوای عهد قدیم. پولینگر در این باره افزود هدف مشخص این کتاب، در برده گی نگه داشتن مردم کشورهای مستعمره نشین بوده است.
این کتاب تا ۱۹ آوریل ۲۰۱۹ در این موزه به نمایش در میآید و به بازدید کننده گان فرصت داده میشود تا متن این کتاب جعلی را مطالعه کنند. به گفته آنتونی اشمیت، کیوریتور این نمایشگاه، این نسخه از کتاب مقدس مملو از افکار نژاد پرستانه است.
تنها سه نسخه از این کتاب مقدس در جهان باقی مانده است، که یکی از انها در اختیار موزه کتاب مقدس آمریکاست و دو نسخه دیگر در اختیار دو دانشگاه در بریتانیا. قرار است در این نمایشگاه نشستهای تخصصی درباره این نسخه تحریف شده برگزار شود.
تغییر کاربری کلیساهای آمریکا به هتل و رستوران و مجتمع تجاری
کلیساهای آمریکا به دلیل عدم توان پرداخت هزینه های نگهداری بنای ساختمان، در حال تعطیل شدن و تغییر کاربری هستند. سالانه بین ۶ تا ده هزار کلیسا از فهرست کلیساهای فعال آمریکا خارج میشوند و این تعداد رو به افزایش است. هم اکنون هزاران کلیسا در این کشور تبدیل به بار، رستوران و هتل و مجموعه های تجاری تفریحی شدهاند. این در حالی است که بیش از ۷۰ درصد از آمریکائیها خود را مومن به دین مسیحیت میدانند.
از جمله کلیساهایی در حال تعطیل شدن کلیسای قدیمی وینست پل است که از اوایل دهه ۲۰۰۰ با مشکلات مربوط به تامین هزینه های نگهداری مواجه بود. این کلیسا در اوایل قرن نوزدهم ساخته شده است و مسئولان آن میگویند از پس تامین هزینه های نگهداری این بنای قدیمی بر نمیآیند و خیران نیز علاقه ای به اهدای کمک مالی ندارند.
مالکان کلیسا در آمریکا معمولا افراد عادی هستند که با توجه به وضعیت امروز آمریکا مایل به تبدیل املاک خود به مکانهای سودآوری مثل رستوران و هتل هستند. در برخی موارد حتی کلیسا تبدیل به زمین اسکیت، زمین ورزشی یا در یک مورد کارخانه تولید چسب لیزری شده است.
در مسیحیت تبشیری مبلغان مسیحی برآنند تا برای جذب افراد به دین خود دست به هر تحریفی بزنند و در این راستا ادعا می کنند که دین آنها فقط محبت است و خداوند در آیین آنها بسیار مهربان و بدور از خشم غضب است!
ما فقط برای اینکه دروغگویی این مبلغان را نشان دهیم گوشه ای از معنای محبت را در کتاب مقدس نگارش میکنیم. حتی در متون مورد قبول آنها نیز محبت خداوند دارای شرایطی است و برای هر فردی نیست.
تثنیه 7: 12 «اگر شما به این احکام توجّه کنید و از آنها به دقّت پیروی نمایید، خداوند خدایتان، محبّت پایدار خود را به شما نشان میدهد و به پیمانی که از روی محبّت پایدار با اجداد شما بسته است، وفا میکند.»در این بند به وضوح آثار محبت در کتاب مقدس برای افرادی است که احکام کتاب مقدس را رعایت می کنند نه برای عموم مردم! و خشم نقطه عکس این بند است.
اعداد 14: 18 من، خداوند به آسانی خشمگین نمیشوم و محبّت من بیپایان است و به شما وفادار هستم و گناهان شما را میبخشم، امّا گناه را بدون سزا نمیگذارم. به خاطر گناه پدران، فرزندانشان را تا نسل سوم و چهارم جزا میدهم.
لوقا فصل شانزده آیه سیزده «هیچ خدمتکاری نمیتواند دو ارباب را خدمت کند، زیرا یا از یکی نفرت دارد و به دیگری محبت میکند و یا به یکی دل میبندد و دیگری را پست میشمارد. شما نیز نمیتوانید هم بنده خدا باشید و هم بنده پول!» در این بند هم باز اثرات رفتار خدا فقط برای ایمانداران است.
در مسیحیت خلاف دین اسلام، گناه نخستین از سوی زن شکل می گیرد و این ستیز با زنان در بندهای مختلف کتاب مقدس مطرح شده است. تا حدی که در کتاب مقدس آمده است: زنی که فرزند به دنیا آورد اگر پسر باشد تا هفت روز و اگر دختر باشد 14 روز آن زن نجس است [ر.ک: ترجمهی قدیم کتاب مقدس، لاویان، 12: 2-5]
یک انسان عاقل با دیدن این عبارت در کتاب مقدس چه عکس العملی از خود نشان میدهد!؟ شما فرض کنید زنی با هزاران سختی و مشکل فرزندی را به دنیا بیاورد، بعد که این فرزند به دنیا آمد به این زن بگویند که توبه مانند یک سگ، که تمام بدنش نجس است، نجس میباشی!؟ آیا بیرحمی و ظلمی بالاتر از این متصور است!؟
وقتی این مسأله را از مسیحیان میپرسیم، آنها میگویند: چون در گناه نخستین زن مقصر اصلی بود، خداوند این حکم را برایش قرار داده است! اما وقتی به دین اسلام (شیعه) نگاه میکنیم میبینیم که امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «هر گاه زن در ایّام زایمان و دوره نفاسش بمیرد، روز قیامت نامه عمل او را نگشایند».[شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 139].
پینوشت: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: علیاکبر غفاری، ج 1، ص 139، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1413 ه.ق.
شباهت بهائیت و فرقه های تبشیری در عضوگیری از طریق کمک مالی
دو فرقه مسیحیت تبشیری و بهائیت در نوع فعالیت و عضوگیری مشابهت هایی فراوانی دارند که یکی از آنها جذب از طریق کمک مالی است.
بهائیان با دادن پول هایی در قالب وام بی بهره فرد مورد نظر را در مرحله تردید اعتقادی قرار می دهند و پس از این مرحله که با کمک اقتصادی کوچک شروع می شود مراحل هدفمند بعدی ادامه می یابد. این فرقه ضاله در مواردی که ضروری بداند حتی از پرداخت وام های کلان اقتصادی برای افراد موثر استقبال می کند و این بار اهداف شوم خود را در قالبی وسیع تر به طور مرتب پیگیر می شود.
فرقه های تبشیری نیز دقیقا همان راه را رفته اند و نگاهی به زندگی نامه افراد جداشده از این فرقه ها در شبکه های اجتماعی تأیید کننده این مطلب است که برخی از افراد گرفتار شده در دام مسیحیت صهیونیستی هم از مرحله کمک اقتصادی کوچکتر شروع کرده و سپس وارد مراحل بعدی عضویت کامل در فرقه های تبشیری شده اند.
یکی از وجوه مشترک دو فرقه در این خصوص ظاهر خیرخواهانه ای است که به کمک های مالی خود میبخشند. اما رویکرد فرصت طلبی که جزئی از فلسفه وجودی فرقهها است نشان میدهد اهداف اصلی اقدامات خیرخواهانه فرقهها در لایه های زیرین پنهان شده و هدف اصلی جذب عضو و گسترده کردن فرقه است.
گفتنی است، بهائیت و فرقه های تبشیری علاوه بر این، در روش های متعدد تبلیغی مشابهت های فراوانی دارند و مطالعه بیشتر در مورد این فرقه ها این تشابه ها واضح تر دیده می شود.
بررسی ها نشان می دهد کلیسا در غرب رو به افول است و این حقیقتی است که پژوهشگران و اندیشمندان مسیحی به آن معترفند.
آنها دلایل زیر را به عنوان اصلی ترین دلایل افول مسیحیت در غرب برشمرده اند:
1- اعتقاد مردم بر این امر که رنج و درد نشانه عدم وجود خدا است؛ بارت ارمان، از محققان معروف، اخیراً اعلام کرد که به خاطر رنجهای موجود در دنیا ایمان خود را کنار گذاشته و آتئیست شده است، او تنها فردی نیست که به این دلیل چنین تصمیمی گرفته است.
2- تجربه بد مردم در کلیسا؛ بسیاری از تجربیات بد مردم از شرکت در مراسم کلیسا باعث شده آنها دیدگاه منفی نسبت به مسیحیت پیدا کنند.
3- عدم رفتار درست در جذب مردم به دین؛ هنگامی که ما از افراد بدون اعتقاد برای جذب به دین دعوت میکنیم باید رفتاردرستی همچون پیامبران داشته باشیم تا آنها بتوانند به دعوت ما متمایل شوند
4-ساختگی بودن مفهوم کلیسا؛ کلمه کلیسا به صورت راستین در انجیل وجود ندارد و فقط یک ترجمه نادرست و گمراه کننده است. ازآنجا که ترجمه عبارت انگلیسی انجیل، بهصورت تحتاللفظی از انجیل یونانی است چنین نادرستیای رخ میدهد. کلمه church از کلمهای آلمانی kirch گرفته شده است که به معنی خانه خدا است و این کلمه، نه ترجمه بلکه تفسیری از کلمه یونانی ekklesia است. این در حالی است که ekklesia یک کلمه مذهبی نیست و به کلیسا یا خانه خداوند بیربط است و به معنای عمومی دورهمی، جمع مردم و مجمع مردمی است. در نتیجه این کلمه به معنای یک مکان خاص نیست بلکه به گرد هم آمدن افراد به دلیل خاصی اطلاق میشود؛ مردمی که همدیگر را میشناسند و از یکدیگر حمایت میکنند.
به گزارش سی.ان.ان، مرکز پیو، تحقیقات خود در سالهای ۲۰۰۷، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۷ را با دادههای سرشماری امریکا ترکیب کرده است تا تصویری از آینده مسلمانان در امریکا به دست بیاورد.
بر اساس این تحقیق، جمعیت مسلمانان با سرعت فراوانی در حال رشد است و از حدود ۳.۴۵ میلیون در سال ۲۰۱۷ به ۸.۱ میلیون در سال ۲۰۵۰ افزایش خواهد یافت که رشدی بالاتر از دوبرابر خواهد بود.
این تغییر، مسلمانان را جایگزین یهودیان به عنوان دومین گروه مذهبی در امریکا خواهد کرد.
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از شبستان ،طرح مسلمانان برای تبدیل یکی از کلیساهای قدیمی لوتران به مسجد در شهر هامبورگ موجب جنجال آفرینی در سراسر آلمان شده است.گسترش تدریجی مساجد و جایگزین شدن آنها به جای کلیساهای قدیمی از برلین گرفته تا دورتموند نشان دهنده رشد روزافزون اسلام در آلمان به عنوان دومین دین پس از مسیحیت است.در تازه ترین مورد ،کلیسای کاپرناوم واقع در یکی از مناطق مرکزی هامبورگ به نام Horn به مسجدی برای عبادت مسلمانان تبدیل می شود.
این کلیسا در سال 2002 میلادی به دلایل مالی تعطیل شد.ساختمان این کلیسا و زمین های اطراف آن در سال 2012 به مرکز اسلامی النور که دارای حدودا 600 عضو است فروخته شد و اکنون این مرکز پروژه ساخت مسجد در این مکان را آغاز کرده است.به گفته دست اندرکاران این پروژه ،هزینه ساخت مسجد یک میلیون و هزار میلیون دلار است .به گفته مسئولان، این مسجد روز سوم اکتبر سال جاری افتتاح شود.سوم اکتبر روز اتحاد آلمان است که البته مسلمانان این روز را روز «افتتاح مساجد» نامگذاری کرده اند.
اما تبدیل کلیسای شهر بزرگ هامبورگ به مسجد با مخالفت هایی از سوی برخی گروه های ضد اسلامی مواجه شده است.مارکوس وینبرگ،رئیس حزب دموکراتیک مسیحی در هامبورگ در این باره گفته است:من مخالف این حرکت هستم حتی اگر مسلمانان به طور قانونی مجوز تبدیل کلیسا به مسجد را داشته باشند.او از مقامات این شهر درخواست کرده تا با مسئولان مرکز النور دیدار کرده و آنها را از این اقدام منصرف کنند.اما رهبران اسلامی به مسلمانان قول داده اند تا این پروژه را به اتمام برسانند و هیچ هراسی از تبلیغات ضد اسلامی در این زمینه نداشته باشند.
پس از طرح اتهامات اخیر علیه کلیسای کاتولیک مبنی بر سوء استفاده جنسی از کودکان و انتقادات بر نحوه مدیریت این موضوع توسط پاپ فرانسیس، محبوبیت پاپ در بین امریکاییها بر اساس نظرسنجی سی. ان. ان. کاهش قابل توجهی داشته است.
حدود ۴۸ درصد از امریکاییها دیدگاه مثبتی به پاپ فرانسیس دارند در حالی که او در سال ۲۰۱۷ بین دو سوم مردم امریکا و در سال ۲۰۱۳ بین ۷۲ درصد از امریکاییها محبوبیت داشت.
همچنین محبوبیت پاپ بین کاتولیکهای امریکا ۶۳ درصد گزارش شده است که در مقایسه با ۸۳ درصد در یک سال و نیم گذشته، ۲۰ درصد کاهش داشته است.
این نظرسنجی پیش از فراخوان پاپ برای دیدار با مقامات ارشد کلیسای کاتولیک درباره موضوع سوءاستفادههای جنسی انجام شد.
بر اساس این نظرسنجی میزان دیدگاههای مثبت به پاپ در بین افراد ۴۵ سال به بالا ۲۴ درصد و در بین افراد زیر ۴۵ سال ۱۰ درصد کاسته شده است.
همچنین میزان کاهش محبوبیت پاپ در بین زنان حدود ۲۰ درصد و در بین مردان حدود ۱۵ درصد بوده است.
در میان دموکراتها نیز دیدگاه مساعد نسبت به پاپ کاهش قابل توجهی از ۷۹ درصد به ۵۷ درصد داشته است، در حالی که کاهش محبوبیت در بین جمهوریخواهان که از ابتدا به میزان کمتری طرفدار پاپ بودند از ۵۴ درصد به ۳۶ درصد رسیده است.
این نظرسنجی در روزهای ۶ تا ۹ سپتامبر بین ۱۰۰۳ بزرگسال امریکایی به صورت رندوم از طریق تلفن ثابت یا همراه انجام شده است.
تورات و انجیل، دو کتاب مقدس از دو پیامبر الهی، حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) بوده است. این کتابها اگر چه به عنوان «معجزه الهی» از سوی این دو پیامبر مطرح نشده¬اند، اما قطعاً از طرف خداوند برای هدایت مردم نازل شدهاند.
تورات و انجیل، کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان است. آیاتی در قرآن وجود تحریف در تورات و انجیل را ذکر کردهاند که برای ما وجود تحریف در این دو کتاب را امری قطعی میکند. اما محدوده این تحریف نیاز به بررسی دارد.
در تقسیمی میتوان تحریف را بر سه نوع دانست: «تحریف لفظى»، «تحریف معنوى» و «تحریف عملى»
بنابر آیات قرآن، تحریف در تورات و انجیل، هر سه نوع را شامل میشود.
البته قرآن، همانگونه که به اصل وجود تحریف در تورات و انجیل اشاره میکند، اما در مواردی، برخی قسمتهای این دو کتاب با آنچه در قرآن آمده منطبق است و طبیعتاً نشان از عدم تحریف آن بخشها دارد.
اما از همه مهمتر اینکه وعده ظهور پیامبر اسلام نیز در کتب مقدس وجود داشته که برخی از این مژدهها را اکنون نیز در لابلای متون موجود میتوان یافت.
در نهایت میتوان نتیجه گرفت که تورات و انجیل امروزی مخلوطی از سخن وحی و تحریفات بعدی است.
بهترین راه برای تفکیک این دو از هم آن است که هر بخشی را با آموزههای اسلامی سنجیده و در صورت انطباق – و یا دست کم عدم تضاد - آنها را پذیرفته و مورد استفاده قرار دهیم؛ زیرا چنین متونی نیز آموزههایی الهی هستند که توسط پیامبران برگزیده خداوند ابلاغ گردیدهاند.ت
بيشتر مبلغان مسيحي، گزارش اقامت چند ساله خود در ايران و ديگر سرزمينهاي شرقي را به صورت سفرنامه نوشته و تنظيم كرده اند. اين اسناد تنها در حيطه امور تبليغي مبلغان مورد استفاده قرار نمي گيرند، بلكه يكي از مهم ترين منابع براي تحقيق و پژوهش در ادوار تاريخي جهان و ايران محسوب مي شوند. سفرنامه هاي مبلغاني مانند سانسون (كتاب دو جلدي وقايع نگار كرمليت ها كه تاريخچه فعاليت مبلغان مذهبي كاتوليك در ايران را بر اساس يادداشتها و گزارش هاي آنان در حد فاصل قرون 17 و 18.م بيان مي كند)، نامه هاي بازن (پزشك مخصوص نادرشاه) و نامه هاي كشيشاني كه در حدّ فاصل دوره صفويه تا پايان دوران افشاريه در ايران اقامت داشتند، از جمله اين موارد هستند. سفرنامه هاي مذكور، راهنماي مناسبي براي مبلغان تازه كار و داوطلب انجام امور تبليغي در سرزمينهاي شرقي مانند ايران بودند كه از اولين و مهم ترين آن ها مي توان به خاطرات و يادداشتهاي هنري مارتين اشاره كرد. اين يادداشتها ــ كه پس از مرگ هنري مارتين به گونه اي تصادفي به انگلستان رسيدند ــ را اعضاي انجمن تبليغي كليسا، چاپ و منتشر كردند.همچنين يادداشتهاي پيتر گوردون با عنوان بخشي از دفتر روزانه سفر در ايران در 1830.م، تاليفات جان كيتو با عناوين «نظري به دربار ايران با توجه به كاربرد كتاب مقدس» و «كشور و مردم ايران» و «شرح سفرهاي ژوزف ولف» در سه كتاب، آثار كلارا رايس با عناوين «ماري برد در ايران» و «زنان ايراني و رسوم آنها»، اثر ناپير مالكم (از مبلغان و معلمان انجمن تبليغي كليسا در يزد) با عنوان «پنج سال در يك شهر ايراني» و اثر اسقف لينتون كه سر پرسي سايكس مقدمه اي بر آن نوشته است، با عنوان «شرحهاي خلاصه ايراني» از اين جمله مي باشند. فهرست برخي از انتشارات انجمن تبليغي كليسا درباره ايران را به شرح ذيل مي توان برشمرد: نامه هاي اسقف لينتون با عنوان «پيشرفت ايران»؛ «نظري اجمالي به ايران» درباره تاريخ، جغرافيا و رسوم متداول؛ «پزشكان در ايران» اثر اميلين استوارت كه شرح هيات پزشكي انجمن تبليغي كليسا در ايران را دربردارد؛ «ايران قديم و جديد»، اثر ويلسون كش؛ «گريه يك كودك»، گزارشي درباره قاليبافان كرمان كه يكي از پرستاران انجمن تبليغي كليسا نگاشته است؛ «كلوچه ايراني»، كتابي با جداول، بازي ها ، تصاوير و داستان هاي ايراني؛ «حسن پسر يك راهزن.»